ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
معاون ظریف از صدور کالا به 120 کشور در سال 98 خبرداد
تمرکز وزارت خارجه توسعه صادرات است
معاون دیپلماسی اقتصادی وزیر امور خارجه با بیان اینکه تنوع خوبی در تجارت خارجی کشور ایجاد شده، افزود: توسعه روابط اقتصادی در شرایط تحریم، بسیار امیدوارکننده است و اگر بتوانیم از این شرایط سخت عبور کنیم سالهای آینده برای اقتصاد کشور سالهای روشنی خواهد بود. به گزارش ایسنا، غلامرضا انصاری در دیدار با استاندار آذربایجان شرقی با اشاره به اهمیت توسعه روابط با کشورهای همسایه، گفت: در حال حاضر بزرگترین شرکای تجاری ایران، همسایگان ما هستند؛ هرچند نسبت به حفظ و توسعه روابط با کشورهای مختلف و حضور در بازارهای جهانی نیز اهتمام جدی داریم.
معاون وزیر امور خارجه با تأکید بر ضرورت قطع وابستگی اقتصاد کشور به نفت، گفت: در سالهای اخیر بهدلیل تحریمهای نفتی، روند قطع وابستگی به نفت آغاز شده بود و با افت شدید قیمت نفت بعد از شیوع کرونا، این امر قطعیت یافته است.
انصاری اظهار کرد: در این شرایط، جهش تولید بهعنوان تنها راه نجات اقتصاد کشور مطرح است که لازمه آن توسعه صادرات و تولید صادراتمحور است. وی اضافه کرد: وزارت امور خارجه با درک این شرایط، از سال گذشته روی توسعه صادرات تمرکز کرده و سیاست اصلی این وزارتخانه در حال حاضر ایجاد تسهیلات مناسب برای حضور تجار و صادرکنندگان در بازارهای جهانی است.
معاون اقتصادی وزیر خارجه همچنین در دیدار با یونس ژائله، رئیس و اعضای اتاق بازرگانی تبریز با اشاره به تحولات داخلی در کشور و خروج نفت بهعنوان بخشی از درآمد کشور از بودجه با اشاره به اینکه این کار، یعنی رفتن به سمت یک کشور صادراتی، در کشور اتفاق افتاده است، گفت: اگر نتوانیم به صادرات کمک و بازارهای جدیدی در دنیا ایجاد کنیم، تولیدکنندگان ما بشدت دچار آسیب خواهند شد، زیرا که بازار ۸۰ میلیونی کشور پاسخگوی جهش تولید نمیتواند باشد.
انصاری، با اشاره به اینکه در سال ۹۸ به حدود ۱۲۰ کشور دنیا صادرات داشتیم، افزود: این کار با وجود اعمال تحریمها، موفقیت بزرگی برای کشور بود، چرا که حضور در این بازارها بهرغم اینکه صادرات ما حجم بزرگی نداشت، مهم است.
معاون دیپلماسی اقتصادی وزیر امور خارجه با تأکید بر اینکه در سال ۹۹ و ۱۴۰۰ باید صادرات و واردات هوشمند داشته باشیم، گفت: با توجه به شیوع ویروس کرونا، امسال نیازمند صادرات با استاندارد هستیم، چراکه اکنون کالاهای ما از مرزهای عراق به علت عدم سلامت و استاندارد برگشت داده میشود.
انصاری با بیان اینکه برای صادرات نیاز به تنوع بازار صادراتی و رعایت بهداشت کالای صادراتی، داشتن استاندارد و بستهبندی خوب داریم، ادامه داد: تجار باید صادرات به بازار چین و هند را جدی بگیرند، چراکه در اختیار گرفتن بازار حتی یک ایالت این کشورها برای صادرات کشور ما کافی است.
وی با اشاره به موقعیت خوب استانهای آذربایجان شرقی و غربی و هم مرزی آنها با ۴ کشور خارجی، یادآوری کرد: این استانها دارای ظرفیتهای بالای صادراتی و تجار و بازرگانان توانمندی هستند و میتوانند از این قابلیتها برای حضور موفق در بازار این کشورها استفاده کنند.انصاری از تاجران خواست تا چرخه تولید با عراق ایجاد و با حضور در این کشور اقدام به تولید و صادرات کالا کنند تا هم برای طرف مقابل و هم برای خودمان منافع ایجاد کنیم.
گفتوگو با مجید یونسیان، جامعهشناس دوست و همکلاسی سید محمدامین قانعیراد
دانشجویی که دفترچه کاهیاش از او جدا نشد
مریم جمشیدی
خبرنگار
24 خرداد دومین سال محرومیت جامعه ایران از حضور یکی از چهرههای علمی است که در حوزه جامعهشناسی رد پای ماندگاری از خود به یادگار گذاشت و به همین بهانه دیدار و گفتوگویی با دوست محمدامین قانعیراد داشتم. سنگ بنای دوستی سید محمدامین قانعیراد و مجید یونسیان از مهر 1355 در باغ نگارستان که محل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود، گذاشته شد و تا واپسین روز زندگیاش برقرار بود. این دیدار در خانه استادم و با حضور فرزندش «عزیز قانعیراد» که در غیاب مادرش میزبانی میکرد، برگزار شد. هر بار که نام قانعیراد برده میشد؛ اصلاً احساس نمیکردم درباره یک فرد غایب صحبت میکنیم؛ برای همین حضور او در لحظه لحظه گفتوگوی دو ساعتهمان که چکیدهاش را در ادامه میخوانید، محسوس بود.
نحوه آشناییتان با سید محمدامین قانعیراد چگونه بود؟
ما ورودی سال 55 دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودیم. البته یک سال قبل از ورود به دانشگاه تهران، در مشهد تاریخ میخواندم. بنابراین اول مهر 55، اولین روز آشنایی من با قانعی راد بود و تا آخرین لحظه عمر او هم این دوستی ادامه یافت. در وهله اول آنچه باعث شد توجه من به قانعیراد جلب شود، فیزیک و ظاهر متفاوت او بود؛ قد رشید و سبیل بلندی که در کنار موی کوتاهشده از سربازی، توجه را به خود جلب میکرد.
خاطرات و چیزهایی که در ذهن انسان از یک دوست و یک رابطه باقی میماند؛ همانچیزهایی است که تشکیل دهنده شخصیت آدمها و رابطه آنان است. دوستی 40 ساله من و او نیز از این امر مستثنی نیست یعنی الان خیلی از خاطرات این 4 دهه از ذهن من حذف شده و فقط خاطراتی باقی مانده است که شکلگرفته از شخصیت و منش فردی و علمی قانعی بود. برای همین قانعیرادی که من در آخرین روز عمرش دیدم؛ همانی بود که 40 سال قبل دیده بودم و این نشاندهنده آن تأثیری است که ما بر یکدیگر گذاشتهایم؛ ناشی از همان خاطرات در گذر زمان است. اینجا لازم است یادآوری کنم سه مرجع داریم که در شکلگیری شخصیتها خیلی مهم است. یکی میراث ناب علمی و آن چیزی است که ما در تاریخ علم و دانشمندان و جلوه علما میبینیم . دومی اراده، توان و شخصیت فردی است و سومی حوادثی است که تحت تأثیر جغرافیا و شرایط اجتماعی در طول عمر یک فرد رخ میدهد. این سه مرجع است که هم خاطرات یک رابطه را تشکیل میدهد و هم شخصیت ما را میسازد. البته من فعلاً به دلایلی معذور از گفتن برخی خاطرات هستم اما مطمئناً به خاطر اهمیت تاریخچه دانشکده علوم اجتماعی بخصوص جریاناتی که این دانشکده پس از انقلاب اسلامی به خود دید، روزی گفته میشود.
شما میگویید 40 سال قبل با دکتر قانعیراد آشنا شدید و تأکید هم دارید شخصیتی که ابتدا در ایشان دیدید؛ در طول این سالها تغییر نکرد. مشخصههای این شخصیت چیست که تأکید دارید طی 40 سال تغییر نکرد و همچنان همراه او ماند؟
من قانعیراد را با دو ویژگی شناختم که این دو ویژگی تا آخرین لحظه عمر همراهش بود. او را در اولین روزی که دیدم، یک دفترچه کاهی با خود داشت و هرگز این دفترچهها از او جدا نشدند. این دفتر کاهی، نماد و جلوهای از اراده و پشتکار بود. قانعیراد از روز اول آمده بود تا یاد بگیرد و نه اینکه صرفاً مدرکی دریافت کرده و پی زندگیاش برود. او آمده بود تا کاری بکند و اراده خاصی هم برای تحقق این امر داشت. ویژگی دوم او هم کتابخوانیاش بود و بسیار در این مسیر با انگیزه بود. یادم هست او تنها دانشجویی بود که از روز اول دانشگاه کتاب دستش بود و هر کتابی را که میخواند بلافاصله خلاصهنویسی می کرد.
عزیز قانعیراد: بابا حتی قبل از اینکه وارد دانشکده علوم اجتماعی شود، یک دفترچه کاهی تهیه کرده بود و اسم دفترچهاش را هم انسان شناسی گذاشته بود و در آن هر مطلبی از کتابهای دکتر شریعتی یا سایر کتابها که درباره جامعه بود و توجهش را جلب میکرد، مینوشت.
خاطرتان هست روز اولی که به دانشگاه رفتید چه کتابی دست ایشان بود؟
بله، کتاب مبانی جامعهشناسی دکتر ترابی دستش بود. جالب است بدانید که هیچ کدام از ما یعنی بقیه دانشجوها کتابی همراه خود نداشتیم. همینها باعث شد تا متوجه شوم قانعیراد واقعاً خواست و ارادهای برای یادگرفتن دارد. او نیامده بود که فقط مدرک بگیرد و دانشجوی معمولی باشد و همینها او را از بقیه دانشجویان آن دانشکده متفاوت کرده بود.
با توجه به آنچه گفتید دکتر قانعیراد برای یادگرفتن چه چیزی به دانشکده علوم اجتماعی آمده بود؟
من متوجه شدم قانعی به دنبال شناخت سه چیز است؛ خدا ، انسان و جامعه. او تا روز آخر عمرش درگیر اینها بود. او برای شناخت خدا به عرفان پناه آورده بود. یادم هست روزهای اول دانشجویی به من گفت بیا برویم کتاب بخریم و من را به کتابفروشی پدرش در ناصرخسرو برد. آنجا دو تا کتاب قطور و بسیار بزرگ برداشت؛ یکی از آنها کتاب «فصوصالحکم» ابن عربی بود. خب کتاب به زبان عربی بود به همین خاطر قانعی گفت باید زبان عربی هم بخوانیم. از سوی دیگر او درگیر مسأله انسان بود و در این رابطه بشدت متأثر از شریعتی بود و او را تقریباً بهترین مرجع برای شناخت انسان میدانست. اما در کنار این دو، در پی شناخت جامعه هم بود. بارها از زبان خودش شنیدم که میگفت رشته جامعهشناسی را فقط با هدف شناخت جامعه انتخاب کرده است. بنابراین قانعیراد با سه گرایش متفاوت به دنبال شناخت خدا، انسان و جامعه بود که به ترتیب شامل عرفان، نوگرایی دینی و علم جامعهشناسی است.
دکتر قانعیراد برای شناخت این سه مقوله، چه اقداماتی انجام داد و چگونه با تردیدهایش مواجه میشد؟
قانعیراد به مرور به این نتیجه رسید که برای شناخت این سه مورد باید اولویت قائل شود و اولویت را هم به جامعهشناسی داد. او در این مسیر، از شریعتی جدا نشد ولی عرفان را کنار گذاشت و البته به نقد هر دو اینها نیز پرداخت. او جامعهشناسی را نابترین علم می دانست تا حدی که میتوان گفت نسبت به جامعهشناسی تعصب هم پیدا کرده بود که البته بعدها این نگاه تعدیل یافت. از نظر قانعیراد که تخصصش جامعهشناسی علم بود؛ مردم عادی مهمترین منبع شناخت جامعه هستند. اینکه چه میخورند، چه میپوشند و روابط خانوادگیشان چگونه است؛ بسیار مهمند و همین باعث شد تا توجه قانعیراد نه تنها به مردم عادی جلب شود بلکه به مسائل عادی هم توجه کند؛ به همین خاطر به مسائل همه حوزههای جامعه از نوجوانان گرفته تا زنان و سیاست توجه نشان میداد؛ ضمن اینکه تأکید داشت هم باید جامعهشناسان کلاسیک را بخوبی شناخت و هم تاریخ جامعهمان را دقیق بدانیم. برای همین یکی از کارهایی که در سال های آخر عمرش انجام داد، برگزاری مراسم بزرگداشت شخصیتهای جامعهشناسی ایران نظیر توسلی، نراقی، تکمیل همایون و غیره بود؛ او در عین حال بسیار تأکید داشت که از نو باید افکار جامعهشناسان کلاسیک را مطالعه کرد. اقداماتی از این دست در شخصیت علمی قانعیراد یک تعادل به وجود آورد اما تردیدهایش هنوز برطرف نشده بود. یعنی تا همین اواخر همچنان مردد بود برای فهم جامعه باید دقیقاً به چه چیزی پناه برد و از چه دانشی کمک گرفت؛ مثلاً باید به دین پناه برد یا دانش وارداتی جامعهشناسی؟ برای همین توجهش هم به فلسفه خیلی افزایش یافته بود و هم به شناختهای بومی اما همچنان کماکان این تردیدش پابرجا بود که برای حل مسائل جامعهمان بهترین کار چیست. البته این را هم تأکید میکرد که باید یک چارچوب نظری تلفیقی تعریف کرد که بتواند مسائل جامعه ایران را پاسخ دهد.
درباره روحیه پرسشگری آقای قانعیراد در دوره لیسانس و نحوه حضور ایشان در کلاس ها و تعامل با استادانش بگویید.
من و قانعی کلاس ها را خیلی جدی گرفته بودیم. اغلب در صندلی اول می نشستیم و جلسه درس را با سؤال از استاد شروع می کردیم. یادم هست یکی از استادهای معروف که خدا حفظش کند؛ از سؤالات ما به قدری کلافه شد که هر دو ما را صدا زد و گفت: «اگر میخواهید سرکلاس نیایید، از نظر من ایرادی ندارد و مطمئن هم باشید آخر ترم نمرهتان را میدهم اما اگر میخواهید سر کلاس حاضر شوید، اینقدر سؤال نپرسید.»
پاسخ شما به این پیشنهاد چه بود؟
میگفتیم «چشم، دیگر اینقدر سؤال نمیکنیم» اما همچنان جلسه بعد، همان روال سؤال پرسیدن برقرار بود.
پرسش یا گفتوگویی بین دکتر قانعیراد و یکی از استادهایتان هست که متفاوت بوده و در خاطرتان مانده باشد؟
بله و البته داستان دنبالهداری است که مربوط به دو مقطع لیسانس و فوقلیسانس ما میشود. دوره لیسانس دکتر سروش استاد فلسفه و منطقمان بود و کلاس هم خیلی شلوغ میشد.حدود 100 دانشجو سر کلاس او میآمدند و محافظان آقای سروش هم گوشه کلاس میایستادند. یادم هست روزی ایشان یک بحث منطقی را سر کلاس مطرح کرد و بعد از پایان، گفت «کسی سؤالی دارد؟» من که به همراه قانعیراد روی صندلیهای ردیف اول نشسته بودیم، دستم را بالا بردم و سؤالی را مربوط به آن بحث مطرح کردم که منطق مبحث ارائه شده را با چالش مواجه میکرد. دکتر سروش شاید انتظارش را نداشت برای همین برافروخته شد و خطاب به من گفت بیرون بروم.
بلند شدم و از کلاس بیرون رفتم که از بدشانسی، باد در کلاس را با صدای بلند بست. آقای سروش که فکر کرده بود من عمداً در را بدین شکل بستم پیغام داده بود که «به فلانی بگویید درسش را حذف کند.»؛ ناچار شدم همین کار را بکنم. این گذشت تا 7-6 سال بعد در مقطع فوق لیسانس که مجدداً دکتر سروش استاد درس روش تحقیق نظری ما شد. طبق معمول باز من و قانعی راد ردیف جلو نشسته و درکل هم 7 دانشجو در کلاس بودیم.
استاد تا وارد کلاس شد با اینکه سالها از آن داستان گذشته بود اما خیلی جدی و بدون شوخی گفت: «باز میخواهی در کلاس را بهم بزنی و بروی؟» تا اینکه قانعی به کمکم آمد و گفت: «نه استاد، این چیزها را یادش رفته و الان اگر باد هم در را به هم بزند، او نمی گذارد و در را هم نگه میدارد.» کل کلاس خندید و آقای سروش هم با اینکه آدمی نبود که لبخند بزند، خندهاش گرفت وخطاب به من گفت: «اگر دوستت به دادت نرسیده بود، باید این کلاس را هم حذف میکردی!.»
خاطره دیگری هم از میزان باسواد بودن او دارم. وقتی دانشکده برای اولین بار میخواست بعد از انقلاب در مقطع ارشد دانشجو بگیرد، زمانی بود که امریکا همه دانشجویان ایرانی را اخراج کرده بود لذا حدود 700 نفر دانشجوی علوم اجتماعی مجوز گرفته بودند تا در کنکور ارشد شرکت کنند و دانشکده هم فقط 7 دانشجو برای فوق لیسانس جذب میکرد. خاطرم هست که قانعی به خاطر اینکه آن دانشجویان در امریکا درس خوانده بودند، نگران بود سطح زبان انگلیسی ما پایینتر از آنها باشد و قبول نشویم. اما جالب است بدانید که قانعیراد بالاترین نمره را بین بیش از 700 نفر داوطلب کسب کرد.
شما در دوره لیسانس خود با دو مقطع مهم ایران مواجه شدید؛ یکی انقلاب اسلامی و دیگری انقلاب فرهنگی. نظر دکتر قانعیراد در آن دوره به عنوان دانشجوی جامعهشناسی چه بود؟
ما هم مانند خیلی از دانشجویان و مردم هم جهت با انقلاب حرکت میکردیم. البته گرایش قانعیراد که متأثر از شریعتی بود، بیشتر علمی و کمتر سیاسی بود. یکبار که دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی در اعتراض به سیاستهای شاه تجمع کرده بودند، دکتر زنجانی معاون دانشکده به میان دانشجویان آمد. یکی از دانشجویان سوپرانقلابی که الان سوپر راستی است یکی از آجرهای کار شده در حاشیه باغچه حیاط دانشکده را برداشت و به سمت دکتر زنجانی پرتاب کرد. قانعی وقتی این صحنه را دید، ناراحت شد و گفت این چه برخوردی است که با یک استاد دانشگاه میکنند. برای همین ما از آنها جدا شدیم. سپس آن دانشجویان به سمت دفتر دکتر امانی رئیس دانشکده در طبقه دوم رفتند و قصد داشتند او را از پنجره به بیرون پرتاب کنند که عدهای از همان دانشجویان مخالفت کرده و مانع شدند. تا اینکه گارد امنیتی وارد دانشکده شد و دانشجویان را بیرون کرد و هشدار داد که همه خارج شوند. من یادم افتاد کیف و کتابهایم را در کتابخانه دانشکده جا گذاشتهام برای همین برگشتم تا آنها را بردارم. قانعی و یکی دیگر از دوستانمان هم که قد کوتاهی داشت، مرا تنها نگذاشتند و به سمت کتابخانه راه افتادیم اما در محاصره نیروهای گارد قرار گرفتیم.
تا اینکه یکی از دانشجویانی که از دور نظارهگر این صحنه بود، فریاد زد: «رهایشان کنید.» در همین موقع بقیه دانشجوها نیز به تبعیت از او شروع به اعتراض کردند و جو مجدداً متشنج شد. من و آن یکی دوستمان که قد کوتاهی داشت، توانستیم از این فرصت استفاده کرده، خم شده و از حلقه نیروهای گارد خارج شویم اما قانعی چون قد بلندی داشت، نتوانست فرار کند و کتک زیادی از مأموران خورد و مدتها در خانه بستری بود با وجود این او حتی در آن مدت هم دست از مطالعه و خواندن کتاب برنداشت.
در خاتمه اگر نکته خاصی مد نظرتان است، بفرمایید.
دکتر قانعیراد دارای تساهل اخلاقی زیادی بود. چیزی که او را از سایر دانشجویان در آن دوره متمایز میکرد، دوستی با افراد مختلف با دیدگاههای مختلف سیاسی و فرهنگی بود. او به عنوان رئیس انجمن جامعهشناسی برای افراد زیادی مانند آقایان نراقی، توسلی و صدیقی مراسم نکوداشت برگزار کرد در حالی که با نظرات بسیاری از آنان همسو و موافق نبود و به برخی از آنان نقد هم داشت اما به انجام این نوع کارها اهتمام جدی داشت چرا که معتقد بود روند گفتوگو باید بین همه برقرار باشد.
خبرنگار
24 خرداد دومین سال محرومیت جامعه ایران از حضور یکی از چهرههای علمی است که در حوزه جامعهشناسی رد پای ماندگاری از خود به یادگار گذاشت و به همین بهانه دیدار و گفتوگویی با دوست محمدامین قانعیراد داشتم. سنگ بنای دوستی سید محمدامین قانعیراد و مجید یونسیان از مهر 1355 در باغ نگارستان که محل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود، گذاشته شد و تا واپسین روز زندگیاش برقرار بود. این دیدار در خانه استادم و با حضور فرزندش «عزیز قانعیراد» که در غیاب مادرش میزبانی میکرد، برگزار شد. هر بار که نام قانعیراد برده میشد؛ اصلاً احساس نمیکردم درباره یک فرد غایب صحبت میکنیم؛ برای همین حضور او در لحظه لحظه گفتوگوی دو ساعتهمان که چکیدهاش را در ادامه میخوانید، محسوس بود.
نحوه آشناییتان با سید محمدامین قانعیراد چگونه بود؟
ما ورودی سال 55 دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودیم. البته یک سال قبل از ورود به دانشگاه تهران، در مشهد تاریخ میخواندم. بنابراین اول مهر 55، اولین روز آشنایی من با قانعی راد بود و تا آخرین لحظه عمر او هم این دوستی ادامه یافت. در وهله اول آنچه باعث شد توجه من به قانعیراد جلب شود، فیزیک و ظاهر متفاوت او بود؛ قد رشید و سبیل بلندی که در کنار موی کوتاهشده از سربازی، توجه را به خود جلب میکرد.
خاطرات و چیزهایی که در ذهن انسان از یک دوست و یک رابطه باقی میماند؛ همانچیزهایی است که تشکیل دهنده شخصیت آدمها و رابطه آنان است. دوستی 40 ساله من و او نیز از این امر مستثنی نیست یعنی الان خیلی از خاطرات این 4 دهه از ذهن من حذف شده و فقط خاطراتی باقی مانده است که شکلگرفته از شخصیت و منش فردی و علمی قانعی بود. برای همین قانعیرادی که من در آخرین روز عمرش دیدم؛ همانی بود که 40 سال قبل دیده بودم و این نشاندهنده آن تأثیری است که ما بر یکدیگر گذاشتهایم؛ ناشی از همان خاطرات در گذر زمان است. اینجا لازم است یادآوری کنم سه مرجع داریم که در شکلگیری شخصیتها خیلی مهم است. یکی میراث ناب علمی و آن چیزی است که ما در تاریخ علم و دانشمندان و جلوه علما میبینیم . دومی اراده، توان و شخصیت فردی است و سومی حوادثی است که تحت تأثیر جغرافیا و شرایط اجتماعی در طول عمر یک فرد رخ میدهد. این سه مرجع است که هم خاطرات یک رابطه را تشکیل میدهد و هم شخصیت ما را میسازد. البته من فعلاً به دلایلی معذور از گفتن برخی خاطرات هستم اما مطمئناً به خاطر اهمیت تاریخچه دانشکده علوم اجتماعی بخصوص جریاناتی که این دانشکده پس از انقلاب اسلامی به خود دید، روزی گفته میشود.
شما میگویید 40 سال قبل با دکتر قانعیراد آشنا شدید و تأکید هم دارید شخصیتی که ابتدا در ایشان دیدید؛ در طول این سالها تغییر نکرد. مشخصههای این شخصیت چیست که تأکید دارید طی 40 سال تغییر نکرد و همچنان همراه او ماند؟
من قانعیراد را با دو ویژگی شناختم که این دو ویژگی تا آخرین لحظه عمر همراهش بود. او را در اولین روزی که دیدم، یک دفترچه کاهی با خود داشت و هرگز این دفترچهها از او جدا نشدند. این دفتر کاهی، نماد و جلوهای از اراده و پشتکار بود. قانعیراد از روز اول آمده بود تا یاد بگیرد و نه اینکه صرفاً مدرکی دریافت کرده و پی زندگیاش برود. او آمده بود تا کاری بکند و اراده خاصی هم برای تحقق این امر داشت. ویژگی دوم او هم کتابخوانیاش بود و بسیار در این مسیر با انگیزه بود. یادم هست او تنها دانشجویی بود که از روز اول دانشگاه کتاب دستش بود و هر کتابی را که میخواند بلافاصله خلاصهنویسی می کرد.
عزیز قانعیراد: بابا حتی قبل از اینکه وارد دانشکده علوم اجتماعی شود، یک دفترچه کاهی تهیه کرده بود و اسم دفترچهاش را هم انسان شناسی گذاشته بود و در آن هر مطلبی از کتابهای دکتر شریعتی یا سایر کتابها که درباره جامعه بود و توجهش را جلب میکرد، مینوشت.
خاطرتان هست روز اولی که به دانشگاه رفتید چه کتابی دست ایشان بود؟
بله، کتاب مبانی جامعهشناسی دکتر ترابی دستش بود. جالب است بدانید که هیچ کدام از ما یعنی بقیه دانشجوها کتابی همراه خود نداشتیم. همینها باعث شد تا متوجه شوم قانعیراد واقعاً خواست و ارادهای برای یادگرفتن دارد. او نیامده بود که فقط مدرک بگیرد و دانشجوی معمولی باشد و همینها او را از بقیه دانشجویان آن دانشکده متفاوت کرده بود.
با توجه به آنچه گفتید دکتر قانعیراد برای یادگرفتن چه چیزی به دانشکده علوم اجتماعی آمده بود؟
من متوجه شدم قانعی به دنبال شناخت سه چیز است؛ خدا ، انسان و جامعه. او تا روز آخر عمرش درگیر اینها بود. او برای شناخت خدا به عرفان پناه آورده بود. یادم هست روزهای اول دانشجویی به من گفت بیا برویم کتاب بخریم و من را به کتابفروشی پدرش در ناصرخسرو برد. آنجا دو تا کتاب قطور و بسیار بزرگ برداشت؛ یکی از آنها کتاب «فصوصالحکم» ابن عربی بود. خب کتاب به زبان عربی بود به همین خاطر قانعی گفت باید زبان عربی هم بخوانیم. از سوی دیگر او درگیر مسأله انسان بود و در این رابطه بشدت متأثر از شریعتی بود و او را تقریباً بهترین مرجع برای شناخت انسان میدانست. اما در کنار این دو، در پی شناخت جامعه هم بود. بارها از زبان خودش شنیدم که میگفت رشته جامعهشناسی را فقط با هدف شناخت جامعه انتخاب کرده است. بنابراین قانعیراد با سه گرایش متفاوت به دنبال شناخت خدا، انسان و جامعه بود که به ترتیب شامل عرفان، نوگرایی دینی و علم جامعهشناسی است.
دکتر قانعیراد برای شناخت این سه مقوله، چه اقداماتی انجام داد و چگونه با تردیدهایش مواجه میشد؟
قانعیراد به مرور به این نتیجه رسید که برای شناخت این سه مورد باید اولویت قائل شود و اولویت را هم به جامعهشناسی داد. او در این مسیر، از شریعتی جدا نشد ولی عرفان را کنار گذاشت و البته به نقد هر دو اینها نیز پرداخت. او جامعهشناسی را نابترین علم می دانست تا حدی که میتوان گفت نسبت به جامعهشناسی تعصب هم پیدا کرده بود که البته بعدها این نگاه تعدیل یافت. از نظر قانعیراد که تخصصش جامعهشناسی علم بود؛ مردم عادی مهمترین منبع شناخت جامعه هستند. اینکه چه میخورند، چه میپوشند و روابط خانوادگیشان چگونه است؛ بسیار مهمند و همین باعث شد تا توجه قانعیراد نه تنها به مردم عادی جلب شود بلکه به مسائل عادی هم توجه کند؛ به همین خاطر به مسائل همه حوزههای جامعه از نوجوانان گرفته تا زنان و سیاست توجه نشان میداد؛ ضمن اینکه تأکید داشت هم باید جامعهشناسان کلاسیک را بخوبی شناخت و هم تاریخ جامعهمان را دقیق بدانیم. برای همین یکی از کارهایی که در سال های آخر عمرش انجام داد، برگزاری مراسم بزرگداشت شخصیتهای جامعهشناسی ایران نظیر توسلی، نراقی، تکمیل همایون و غیره بود؛ او در عین حال بسیار تأکید داشت که از نو باید افکار جامعهشناسان کلاسیک را مطالعه کرد. اقداماتی از این دست در شخصیت علمی قانعیراد یک تعادل به وجود آورد اما تردیدهایش هنوز برطرف نشده بود. یعنی تا همین اواخر همچنان مردد بود برای فهم جامعه باید دقیقاً به چه چیزی پناه برد و از چه دانشی کمک گرفت؛ مثلاً باید به دین پناه برد یا دانش وارداتی جامعهشناسی؟ برای همین توجهش هم به فلسفه خیلی افزایش یافته بود و هم به شناختهای بومی اما همچنان کماکان این تردیدش پابرجا بود که برای حل مسائل جامعهمان بهترین کار چیست. البته این را هم تأکید میکرد که باید یک چارچوب نظری تلفیقی تعریف کرد که بتواند مسائل جامعه ایران را پاسخ دهد.
درباره روحیه پرسشگری آقای قانعیراد در دوره لیسانس و نحوه حضور ایشان در کلاس ها و تعامل با استادانش بگویید.
من و قانعی کلاس ها را خیلی جدی گرفته بودیم. اغلب در صندلی اول می نشستیم و جلسه درس را با سؤال از استاد شروع می کردیم. یادم هست یکی از استادهای معروف که خدا حفظش کند؛ از سؤالات ما به قدری کلافه شد که هر دو ما را صدا زد و گفت: «اگر میخواهید سرکلاس نیایید، از نظر من ایرادی ندارد و مطمئن هم باشید آخر ترم نمرهتان را میدهم اما اگر میخواهید سر کلاس حاضر شوید، اینقدر سؤال نپرسید.»
پاسخ شما به این پیشنهاد چه بود؟
میگفتیم «چشم، دیگر اینقدر سؤال نمیکنیم» اما همچنان جلسه بعد، همان روال سؤال پرسیدن برقرار بود.
پرسش یا گفتوگویی بین دکتر قانعیراد و یکی از استادهایتان هست که متفاوت بوده و در خاطرتان مانده باشد؟
بله و البته داستان دنبالهداری است که مربوط به دو مقطع لیسانس و فوقلیسانس ما میشود. دوره لیسانس دکتر سروش استاد فلسفه و منطقمان بود و کلاس هم خیلی شلوغ میشد.حدود 100 دانشجو سر کلاس او میآمدند و محافظان آقای سروش هم گوشه کلاس میایستادند. یادم هست روزی ایشان یک بحث منطقی را سر کلاس مطرح کرد و بعد از پایان، گفت «کسی سؤالی دارد؟» من که به همراه قانعیراد روی صندلیهای ردیف اول نشسته بودیم، دستم را بالا بردم و سؤالی را مربوط به آن بحث مطرح کردم که منطق مبحث ارائه شده را با چالش مواجه میکرد. دکتر سروش شاید انتظارش را نداشت برای همین برافروخته شد و خطاب به من گفت بیرون بروم.
بلند شدم و از کلاس بیرون رفتم که از بدشانسی، باد در کلاس را با صدای بلند بست. آقای سروش که فکر کرده بود من عمداً در را بدین شکل بستم پیغام داده بود که «به فلانی بگویید درسش را حذف کند.»؛ ناچار شدم همین کار را بکنم. این گذشت تا 7-6 سال بعد در مقطع فوق لیسانس که مجدداً دکتر سروش استاد درس روش تحقیق نظری ما شد. طبق معمول باز من و قانعی راد ردیف جلو نشسته و درکل هم 7 دانشجو در کلاس بودیم.
استاد تا وارد کلاس شد با اینکه سالها از آن داستان گذشته بود اما خیلی جدی و بدون شوخی گفت: «باز میخواهی در کلاس را بهم بزنی و بروی؟» تا اینکه قانعی به کمکم آمد و گفت: «نه استاد، این چیزها را یادش رفته و الان اگر باد هم در را به هم بزند، او نمی گذارد و در را هم نگه میدارد.» کل کلاس خندید و آقای سروش هم با اینکه آدمی نبود که لبخند بزند، خندهاش گرفت وخطاب به من گفت: «اگر دوستت به دادت نرسیده بود، باید این کلاس را هم حذف میکردی!.»
خاطره دیگری هم از میزان باسواد بودن او دارم. وقتی دانشکده برای اولین بار میخواست بعد از انقلاب در مقطع ارشد دانشجو بگیرد، زمانی بود که امریکا همه دانشجویان ایرانی را اخراج کرده بود لذا حدود 700 نفر دانشجوی علوم اجتماعی مجوز گرفته بودند تا در کنکور ارشد شرکت کنند و دانشکده هم فقط 7 دانشجو برای فوق لیسانس جذب میکرد. خاطرم هست که قانعی به خاطر اینکه آن دانشجویان در امریکا درس خوانده بودند، نگران بود سطح زبان انگلیسی ما پایینتر از آنها باشد و قبول نشویم. اما جالب است بدانید که قانعیراد بالاترین نمره را بین بیش از 700 نفر داوطلب کسب کرد.
شما در دوره لیسانس خود با دو مقطع مهم ایران مواجه شدید؛ یکی انقلاب اسلامی و دیگری انقلاب فرهنگی. نظر دکتر قانعیراد در آن دوره به عنوان دانشجوی جامعهشناسی چه بود؟
ما هم مانند خیلی از دانشجویان و مردم هم جهت با انقلاب حرکت میکردیم. البته گرایش قانعیراد که متأثر از شریعتی بود، بیشتر علمی و کمتر سیاسی بود. یکبار که دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی در اعتراض به سیاستهای شاه تجمع کرده بودند، دکتر زنجانی معاون دانشکده به میان دانشجویان آمد. یکی از دانشجویان سوپرانقلابی که الان سوپر راستی است یکی از آجرهای کار شده در حاشیه باغچه حیاط دانشکده را برداشت و به سمت دکتر زنجانی پرتاب کرد. قانعی وقتی این صحنه را دید، ناراحت شد و گفت این چه برخوردی است که با یک استاد دانشگاه میکنند. برای همین ما از آنها جدا شدیم. سپس آن دانشجویان به سمت دفتر دکتر امانی رئیس دانشکده در طبقه دوم رفتند و قصد داشتند او را از پنجره به بیرون پرتاب کنند که عدهای از همان دانشجویان مخالفت کرده و مانع شدند. تا اینکه گارد امنیتی وارد دانشکده شد و دانشجویان را بیرون کرد و هشدار داد که همه خارج شوند. من یادم افتاد کیف و کتابهایم را در کتابخانه دانشکده جا گذاشتهام برای همین برگشتم تا آنها را بردارم. قانعی و یکی دیگر از دوستانمان هم که قد کوتاهی داشت، مرا تنها نگذاشتند و به سمت کتابخانه راه افتادیم اما در محاصره نیروهای گارد قرار گرفتیم.
تا اینکه یکی از دانشجویانی که از دور نظارهگر این صحنه بود، فریاد زد: «رهایشان کنید.» در همین موقع بقیه دانشجوها نیز به تبعیت از او شروع به اعتراض کردند و جو مجدداً متشنج شد. من و آن یکی دوستمان که قد کوتاهی داشت، توانستیم از این فرصت استفاده کرده، خم شده و از حلقه نیروهای گارد خارج شویم اما قانعی چون قد بلندی داشت، نتوانست فرار کند و کتک زیادی از مأموران خورد و مدتها در خانه بستری بود با وجود این او حتی در آن مدت هم دست از مطالعه و خواندن کتاب برنداشت.
در خاتمه اگر نکته خاصی مد نظرتان است، بفرمایید.
دکتر قانعیراد دارای تساهل اخلاقی زیادی بود. چیزی که او را از سایر دانشجویان در آن دوره متمایز میکرد، دوستی با افراد مختلف با دیدگاههای مختلف سیاسی و فرهنگی بود. او به عنوان رئیس انجمن جامعهشناسی برای افراد زیادی مانند آقایان نراقی، توسلی و صدیقی مراسم نکوداشت برگزار کرد در حالی که با نظرات بسیاری از آنان همسو و موافق نبود و به برخی از آنان نقد هم داشت اما به انجام این نوع کارها اهتمام جدی داشت چرا که معتقد بود روند گفتوگو باید بین همه برقرار باشد.
رئیس جمهوری در جلسه هیأت دولت استراتژی یک سال آینده را تشریح کرد
دولت کار تا 1400
در 14 ماه باقیمانده همه توانمان را برای حل مشکلات و رفاه مردم، تولید و تکمیل طرحهای نیمه تمام بگذاریم
■ نمی خواهم دولت هرگز وارد مسأله حاشیه سازیها شود ■ همه توجه کنند ما در چه شرایطی کشور را اداره میکنیم؛ تحریم و کرونا
■ از دولت انتقاد اما انصاف را رعایت کنید ■ مردم بدانند دولت در زمینه اقتصادی هم تلاش خود را به کار میگیرد تا فشار کمتر شود
گروه سیاسی/ رئیس جمهوری با قدردانی از تلاش و زحمات کادر درمانی و بیمارستانی کشور در مبارزه با بیماری کووید 19 در طول 4 ماه گذشته گفت: تابآوری ملت ایران در مبارزه همزمان با کرونا و تحریمهای سخت و غیرقانونی امریکا، امروز زبانزد است و در تاریخ کشور ثبت خواهد شد. حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی در جلسه دیروز هیأت دولت، همچنین از 4 کشور عضو شورای امنیت طرف ایران در برجام بخصوص روسیه و چین خواست مقابل تلاشهای غیرقانونی امریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران بایستند. رئیس جمهوری دیروز یک دستور مهم هم برای سامان دادن به وضعیت بازار مسکن داشت که مخاطبش فرهاد دژپسند، محمد اسلامی وعبدالناصر همتی وزرای اقتصاد، راه و شهرسازی و رئیس کل بانک مرکزی بودند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، روحانی با اشاره به مشکلات مردم در حوزه مسکن گفت: امروز شرایط مسکن، اجارهها و قیمت مسکن، با شاخصهای اقتصادی منطبق نیست یعنی یک حرکتی در جامعه جریان دارد که به مردم فشار ناعادلانه میآورد. به همین دلیل امروز در دولت دستور دادم که وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی و وزیر راه و شهرسازی زیر نظر معاون اول رئیس جمهوری، همه طرحهایی را که برای مهار این مسأله امکانپذیر است مورد نظر قرار دهند که بتوانیم فشاری را که امروز بر دوش مردم قرار گرفته ، کاهش دهیم.
دولت نمیخواهد وارد حاشیه شود
رئیس جمهوری در ادامه با اشاره به فشارهای مضاعف ناشی از شیوع کرونا که بر فشارهای خارجی و تحریم اضافه شده تأکید کرد: نمیخواهم دولت هرگز در مسأله حاشیهسازیها وارد شود و در 14 ماهی که از دولت باقی مانده، همه توانمان را باید برای حل مشکلات و رفاه مردم و تکمیل طرحهای نیمهتمام، بگذاریم.
وی افزود: دولت در هر هفته افتتاحهای زیادی انجام میدهد و در همین هفته در پنجشنبه 4 هزار و 800 میلیارد تومان، طرح و پروژه صنعتی و معدنی افتتاح خواهد شد. البته افتتاحها مخصوص روزهای پنجشنبه نیست و در همه روزها مسئولان اجرایی طرحها و پروژههای مختلفی را در سراسر کشور به افتتاح میرسانند و این به معنای نشاط و فعالیت در کشور به رغم همه این فشارها است.روحانی با بیان اینکه در شرایط فشار فوقالعاده تحریم در این سالها، در سال حدود 50 میلیارد دلار درآمدمان کم شده است، گفت: کل بودجه سال 99، 570 هزار میلیارد تومان و در سال گذشته 448 هزار میلیارد تومان بوده است و 50 میلیارد دلار یعنی 870 هزار میلیارد تومان و این حدود
2 برابر بودجه پارسال و 300 هزار میلیارد تومان بیشتر از کل بودجه امسال است. با چنین شرایطی هر دولتی در دنیا به زانو درمیآمد اما مردم ایران ایستادگی کردند، قوای دیگر همکاری و رهبر معظم انقلاب حمایت کردند و دولت نیز در صحنه بود.
روحانی با تأکید بر اینکه از همه میخواهم اگر از دولت انتقاد دارند، خیلی راحت و با زبان روان انتقاد کنند، اما در عین حال شرایط را در نظر بگیرند و انصاف را رعایت ، اظهار داشت: دولت هرگز وارد حاشیهسازی نخواهد شد.رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه در شرایط کنونی باید توسعه دولت الکترونیک با قوت پیگیری شود، اظهار داشت: دولت در زمینه توسعه دولت الکترونیک تمام امکانات خود را بسیج خواهد کرد تا روز به روز خدمات مردم توسط فضای مجازی در اختیارشان قرار بگیرد. این برای مبارزه با کرونا و برای سبک زندگی جدید یک اصل بسیار مهم است.
سلامت مردم همچنان اولویت دولت در مقابل کرونا است
روحانی همچنین با تأکید بر اینکه سلامت مردم همچنان مسأله اول ما است، بر ضرورت نظارت دقیق دستگاههای نظارتی و همچنین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر رعایت و اجرای دستورالعملهای پزشکی از سوی مردم و صاحبان مشاغل و اصناف تأکید کرد.وی با اشاره به افزایش مبتلایان به ویروس کرونا در هفتههای اخیر، اظهار داشت: بخشی از این افزایش به خاطر انجام تستهای آزمایشگاهی است. یعنی امروز تست زیادی در سراسر کشور انجام میگیرد و به طور طبیعی وقتی تست بیشتری انجام میشود شناسایی بیمار هم بیشتر میشود و این جنبه منفی ندارد و مردم نگران نباشند.
رئیس جمهوری در ادامه با تأکید بر اهمیت موضوع حمل و نقل شهری خاطرنشان کرد: باید در این زمینه همه شهرداریها بویژه شهرداری تهران، مراقبت زیادی انجام دهند زیرا یکی از جاهایی که میتواند مشکلآفرین باشد، مترو و اتوبوس است و اگر مردم از وسایل حفاظتی مثل ماسک استفاده نکنند حتماً با مشکلاتی مواجه میشویم.
رئیس دولت همچنین آموزش و پرورش را به استفاده از امکانات فضای مجازی در ایام تابستان در راستای آموزش و تقویت دانشآموزان توصیه کرد و گفت: از وزارت آموزش و پرورش میخواهم در این ایام که دانشآموزان فراغت و فرصت دارند از امکاناتی که در فضای مجازی به وجود آمده برای تکمیل آموزشهایی که دانشآموزان در سال گذشته داشتند و همچنین برای پر کردن ساعات فراغت آنها و هم برای اینکه خود مراقبتی و مهارت آنها را در شرایط فعلی تقویت کنند، استفاده نمایند. روحانی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه کرونا هنوز تمام نشده، خطاب به مردم خاطرنشان کرد: راهی نداریم جز اینکه سبک زندگی خود را عوض کنیم. یعنی تا زمانی که این ویروس وجود دارد و تا زمانی که دنیا به واکسن مطمئنی در مورد کرونا برسد، راه دومی وجود ندارد.
انتظار ایران از 4 کشور برجامی عضو شورای امنیت
روحانی در بخش دیگری از سخنان خود، با بیان اینکه از گذشته سیاست امریکا، سیاست «زانو بر گلو» بوده است، تصریح کرد: اینان در طول تاریخ، هر مظلومی را پیدا میکردند با زانو بر گلویش فشار میآوردند تا او را از بین ببرند و از پا دربیاورند، این سیاستشان است البته نه سیاست یک پلیس در یک شهر بلکه اساساً این سیاست امریکا است.رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه ملت بزرگ ایران این زانو و سیاست امریکا را در هم شکسته است، گفت: اینها سال 97 میخواستند همین سیاست را انجام دهند و زانوی خود را تا حلقوم ملت ایران نزدیک آوردند اما ملت عزیز ایران این زانو را با پتک عظیم اتحاد و وحدت ملی در هم شکست و اینها دیگر زانویی ندارند که نسبت به ملت ایران اعمال فشار کنند.روحانی با بیان اینکه امریکاییها باز هم بهدنبال توطئه علیه ملت ایران هستند، خاطرنشان کرد: از آنجایی که در هفتههای آینده به نقطهای میرسیم که در مهرماه طبق قطعنامه 2231 همه تحریمهای تسلیحاتی ایران برداشته میشود از حالا امریکاییها نسبت به این روز مهم و بلند برای تاریخ دفاع ایران عصبانی و ناراحت هستند و قصد دارند قطعنامه تهیه کرده و به شورای امنیت ببرند.
رئیس جمهوری تصریح کرد: از 4 کشور دائم شورای امنیت توقع داریم در برابر این توطئه ایستادگی کنند و در برابر این توطئه بهخاطر منافع و ثبات جهان و منافعی که در توافق هستهای مد نظر منطقه و جهان بود، بایستند. مخصوصاً از دو کشور دوست خود یعنی روسیه و چین توقع داریم در برابر این توطئه ایستادگی کنند. رئیس جمهوری تصریح کرد: امریکاییها باید بدانند که هر کاری کنند، توانمندی دفاعی ایران در همه شرایط توسعه خواهد یافت و همچنان که در شرایط سخت و تحریم در همین سالهای گذشته بهترین سیستمهای پدافند هوایی را طراحی کردیم و با همین سیستم، پهپاد امریکایی را سرنگون کردیم.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، روحانی با اشاره به مشکلات مردم در حوزه مسکن گفت: امروز شرایط مسکن، اجارهها و قیمت مسکن، با شاخصهای اقتصادی منطبق نیست یعنی یک حرکتی در جامعه جریان دارد که به مردم فشار ناعادلانه میآورد. به همین دلیل امروز در دولت دستور دادم که وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی و وزیر راه و شهرسازی زیر نظر معاون اول رئیس جمهوری، همه طرحهایی را که برای مهار این مسأله امکانپذیر است مورد نظر قرار دهند که بتوانیم فشاری را که امروز بر دوش مردم قرار گرفته ، کاهش دهیم.
دولت نمیخواهد وارد حاشیه شود
رئیس جمهوری در ادامه با اشاره به فشارهای مضاعف ناشی از شیوع کرونا که بر فشارهای خارجی و تحریم اضافه شده تأکید کرد: نمیخواهم دولت هرگز در مسأله حاشیهسازیها وارد شود و در 14 ماهی که از دولت باقی مانده، همه توانمان را باید برای حل مشکلات و رفاه مردم و تکمیل طرحهای نیمهتمام، بگذاریم.
وی افزود: دولت در هر هفته افتتاحهای زیادی انجام میدهد و در همین هفته در پنجشنبه 4 هزار و 800 میلیارد تومان، طرح و پروژه صنعتی و معدنی افتتاح خواهد شد. البته افتتاحها مخصوص روزهای پنجشنبه نیست و در همه روزها مسئولان اجرایی طرحها و پروژههای مختلفی را در سراسر کشور به افتتاح میرسانند و این به معنای نشاط و فعالیت در کشور به رغم همه این فشارها است.روحانی با بیان اینکه در شرایط فشار فوقالعاده تحریم در این سالها، در سال حدود 50 میلیارد دلار درآمدمان کم شده است، گفت: کل بودجه سال 99، 570 هزار میلیارد تومان و در سال گذشته 448 هزار میلیارد تومان بوده است و 50 میلیارد دلار یعنی 870 هزار میلیارد تومان و این حدود
2 برابر بودجه پارسال و 300 هزار میلیارد تومان بیشتر از کل بودجه امسال است. با چنین شرایطی هر دولتی در دنیا به زانو درمیآمد اما مردم ایران ایستادگی کردند، قوای دیگر همکاری و رهبر معظم انقلاب حمایت کردند و دولت نیز در صحنه بود.
روحانی با تأکید بر اینکه از همه میخواهم اگر از دولت انتقاد دارند، خیلی راحت و با زبان روان انتقاد کنند، اما در عین حال شرایط را در نظر بگیرند و انصاف را رعایت ، اظهار داشت: دولت هرگز وارد حاشیهسازی نخواهد شد.رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه در شرایط کنونی باید توسعه دولت الکترونیک با قوت پیگیری شود، اظهار داشت: دولت در زمینه توسعه دولت الکترونیک تمام امکانات خود را بسیج خواهد کرد تا روز به روز خدمات مردم توسط فضای مجازی در اختیارشان قرار بگیرد. این برای مبارزه با کرونا و برای سبک زندگی جدید یک اصل بسیار مهم است.
سلامت مردم همچنان اولویت دولت در مقابل کرونا است
روحانی همچنین با تأکید بر اینکه سلامت مردم همچنان مسأله اول ما است، بر ضرورت نظارت دقیق دستگاههای نظارتی و همچنین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر رعایت و اجرای دستورالعملهای پزشکی از سوی مردم و صاحبان مشاغل و اصناف تأکید کرد.وی با اشاره به افزایش مبتلایان به ویروس کرونا در هفتههای اخیر، اظهار داشت: بخشی از این افزایش به خاطر انجام تستهای آزمایشگاهی است. یعنی امروز تست زیادی در سراسر کشور انجام میگیرد و به طور طبیعی وقتی تست بیشتری انجام میشود شناسایی بیمار هم بیشتر میشود و این جنبه منفی ندارد و مردم نگران نباشند.
رئیس جمهوری در ادامه با تأکید بر اهمیت موضوع حمل و نقل شهری خاطرنشان کرد: باید در این زمینه همه شهرداریها بویژه شهرداری تهران، مراقبت زیادی انجام دهند زیرا یکی از جاهایی که میتواند مشکلآفرین باشد، مترو و اتوبوس است و اگر مردم از وسایل حفاظتی مثل ماسک استفاده نکنند حتماً با مشکلاتی مواجه میشویم.
رئیس دولت همچنین آموزش و پرورش را به استفاده از امکانات فضای مجازی در ایام تابستان در راستای آموزش و تقویت دانشآموزان توصیه کرد و گفت: از وزارت آموزش و پرورش میخواهم در این ایام که دانشآموزان فراغت و فرصت دارند از امکاناتی که در فضای مجازی به وجود آمده برای تکمیل آموزشهایی که دانشآموزان در سال گذشته داشتند و همچنین برای پر کردن ساعات فراغت آنها و هم برای اینکه خود مراقبتی و مهارت آنها را در شرایط فعلی تقویت کنند، استفاده نمایند. روحانی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه کرونا هنوز تمام نشده، خطاب به مردم خاطرنشان کرد: راهی نداریم جز اینکه سبک زندگی خود را عوض کنیم. یعنی تا زمانی که این ویروس وجود دارد و تا زمانی که دنیا به واکسن مطمئنی در مورد کرونا برسد، راه دومی وجود ندارد.
انتظار ایران از 4 کشور برجامی عضو شورای امنیت
روحانی در بخش دیگری از سخنان خود، با بیان اینکه از گذشته سیاست امریکا، سیاست «زانو بر گلو» بوده است، تصریح کرد: اینان در طول تاریخ، هر مظلومی را پیدا میکردند با زانو بر گلویش فشار میآوردند تا او را از بین ببرند و از پا دربیاورند، این سیاستشان است البته نه سیاست یک پلیس در یک شهر بلکه اساساً این سیاست امریکا است.رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه ملت بزرگ ایران این زانو و سیاست امریکا را در هم شکسته است، گفت: اینها سال 97 میخواستند همین سیاست را انجام دهند و زانوی خود را تا حلقوم ملت ایران نزدیک آوردند اما ملت عزیز ایران این زانو را با پتک عظیم اتحاد و وحدت ملی در هم شکست و اینها دیگر زانویی ندارند که نسبت به ملت ایران اعمال فشار کنند.روحانی با بیان اینکه امریکاییها باز هم بهدنبال توطئه علیه ملت ایران هستند، خاطرنشان کرد: از آنجایی که در هفتههای آینده به نقطهای میرسیم که در مهرماه طبق قطعنامه 2231 همه تحریمهای تسلیحاتی ایران برداشته میشود از حالا امریکاییها نسبت به این روز مهم و بلند برای تاریخ دفاع ایران عصبانی و ناراحت هستند و قصد دارند قطعنامه تهیه کرده و به شورای امنیت ببرند.
رئیس جمهوری تصریح کرد: از 4 کشور دائم شورای امنیت توقع داریم در برابر این توطئه ایستادگی کنند و در برابر این توطئه بهخاطر منافع و ثبات جهان و منافعی که در توافق هستهای مد نظر منطقه و جهان بود، بایستند. مخصوصاً از دو کشور دوست خود یعنی روسیه و چین توقع داریم در برابر این توطئه ایستادگی کنند. رئیس جمهوری تصریح کرد: امریکاییها باید بدانند که هر کاری کنند، توانمندی دفاعی ایران در همه شرایط توسعه خواهد یافت و همچنان که در شرایط سخت و تحریم در همین سالهای گذشته بهترین سیستمهای پدافند هوایی را طراحی کردیم و با همین سیستم، پهپاد امریکایی را سرنگون کردیم.
مأموریت روحانی به سه عضو کابینه
مهار قیمتهای ناعادلانه در بازار مسکن
بررسی دستور رئیس جمهوری درباره کنترل قیمت مسکن در گفتوگو با کارشناسان
2 و 8
گزارش «ایران» از بیمارانی که هشدارها و پروتکل های بهداشتی را جدی نگرفتند
بیاحتیاطها در تله کرونا !
فریبا خان احمدی
خبرنگار
یک پیام ساده؛ «چون نمیترسیدم کرونا بگیرم مراعات نکردم و مریض شدم.» با هرنفسی که میکشند صدها ویروس بههوا پرتاب میشود و دستگاه تهویه گویی بوی مریضی را به دماغ «لطیف» و محسن و سمیه و ساجده؛ میکشاند البته بوی الکل و آب اکسیژنه را هم همینطور. بخش بیماران کرونایی در بیمارستان بهارلو تهران جایی است که همه میدانند برای ورود به آن باید ماسک بزنند و البته بعضیها هم از ترس ابتلا به کرونا تختگاز از جلوی در دور میشوند. اما آن سوی در شیشهای از آن ترس و واهمه بیرون از چاردیواری خبری نیست. بدنهای ضعیف و نفسهای تنگ بیماران تصویر غم انگیزی ساخته است.
هشدارها درباره افزایش تعداد مبتلایان در تهران بالا رفته و کار به جایی رسیده که رئیس ستاد مبارزه با کرونای استان تهران میگوید میزان مراجعان بیمارستانها افزایش یافته و بخش عمده مبتلایان همان کسانی هستند که در هفتههای گذشته در سفر بودهاند یا بدون ماسک در محلهای شلوغ تردد داشتهاند. آنچه روشن است اینکه آمار ابتلا در تهران بهدلیل عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی منحنی کرونا را دوباره صعودی کرده است. البته بخشی از این افزایش بهخاطر انجام تستهای آزمایشگاهی و بیماریابی فعال است که باید به آن با دیده مثبت نگریست آنطور که دکتر علیرضا زالی میگوید تهران از جمله استانهایی است که با پیک بیماری روبهرو است. رفت و آمدها در آن هر روز بیشتر شده و با وجود آنکه مسئولان وزارت بهداشت مدام شهروندان را به استفاده از ماسک توصیه میکنند اما همچنان خیلیها رعایت نمیکنند و بدون ماسک در مراکز خرید، مترو، اتوبوس، خیابان و محلهای کارشان رفت و آمد میکنند.
دیروز هم رئیس جمهوری در جلسه هیأت دولت در بخشی از سخنانش با بیان اینکه کرونا هنوز تمام نشده خطاب به مردم اظهار داشت: «راهی نداریم جز اینکه سبک زندگی خود را عوض کنیم.» اشاره دکتر روحانی متوجه این موضوع است که بازگشاییها در کشور مشروط بر این بوده که همه مردم به دستورالعملها توجه کنند و باید مراقبت همچنان تا ماههای آینده ادامه پیدا کند بهطور طبیعی بایستی با احتیاط و خودمراقبتی بیشتر بتوانیم در برابر خطرات احتمالی این ویروس مقابله کنیم.
اعلام افزایش چند درصدی مبتلایان به کرونا در پایتخت از سوی رئیس ستاد مقابله با کرونا در تهران بهانهای شد برای پیگیری این موضوع. در این گزارش سری به یکی از بیمارستانهای سانتر کرونا در جنوب تهران زدهایم تا وضعیت این بیمارستان را که در طول دو ماه گذشته یکی از شلوغترین مراکز درمانی کرونا بوده، روایت کنیم.
بخش عفونی با یک در شیشهای از بخشهای دیگر جداست. اتاقهای داخل بخش تا شماره 7 نمرهگذاری شدهاند و هر اتاقی 3 یا 5 تخته است. اتاق شماره 7 مخصوص بیمارانی است که نیاز به دستگاههای کمک تنفسی دارند. گوشه راهرو بخش چند ترالی دارو (چرخ دستی) رها شده و سطل زردرنگ بزرگی که رویش نوشته شده «سطل دارو». تختها با ملحفههای زرد رنگی پوشانده شدهاند و کنار هر کدام پایه آهنی سرم قرار دارد. میهمانان این بخش مبتلایان به ویروس کرونا هستند، بیمارانی که کار پرستاران را سخت و طاقت فرسا کردهاند. پرستاران این بخش یک ماسک اضافی برای نجات جانشان پوشیدهاند و گان آبی رنگ تنشان چنان کیپ تنشان است که راه گردش هوا را مسدود کرده. هر روزشان با گرفتن رگ بیماران کرونایی، گذاشتن لوله تنفسی در دهان آنها و ساکشن ریه بیماران میگذرد میهمانانی که با هر سرفه میلیونها ویروس کرونا را در هوا پخش میکنند. ماسکها را به همین دلیل به صورتهایشان میزنند و همین هم باعث شده تا نفس کشیدن برایشان سخت شود.
اوضاع بخش بستری اگرچه آرامتر از روزهای اسفند و فروردین ماه است اما آنطور که کادر درمان میگویند در دو هفته اخیر دوباره تعداد بیماران بستری زیاد شده است.در این بخش 6 نیرو کار میکند، سه پرستار، یک سرپرستار، یک بهیار و یک بیماربر یعنی کمک بهیار که مریضها را برای عکس و سونوگرافی و آزمایش میبرد و میآورد. همه 15 بیمار را همین تعداد نیرو مدیریت میکنند. اما این زمانی است که همه چیز طبیعی باشد، سرپرستار میگوید: «این سالن را میبینی؟ یک شبهایی آنقدر مریض زیاد بود که تخت اکسترا به بخش اضافه کرده بودیم.»
پنج پرستار پشت ایستگاه پرستاری ایستادهاند، سرشان آنقدر شلوغ است که با ورود چند فرد غریبه به داخل بخش هیچ واکنشی نشان نمیدهند، یکی پرونده بیماران را به هم سنجاق میکند، دیگری با بخش مراقبتهای ویژه تماس گرفته و برای مریض بستری دنبال تخت خالی است، سومی هم پشت گوشی تلفن میگوید فعلاً امکان بستری بیمار دیگر را نداریم به محض خالی شدن تخت خبرتان میکنم... تصاویر آنها با رد ماسک و شیلد روی صورتشان نشان از فداکاریهای چند ماههشان دارد.
ناهید هاشمی پرستار بخش بیماران کرونایی است. او 10 سال پیش وقتی در بخش عفونی مشغول به کار شد میدانست چه خطراتی دارد و حالا میگوید مراقبت از بیماران وظیفهمان است و این شغل را با عشق انتخاب کرده و بیمنت کار میکند. او که همزمان با شروع بحران کرونا دو ماه تمام از دختر بیست ماههاش دور بود، میگوید: «ما اینجا حتماً باید ماسک فیلتردار بزنیم، گان بپوشیم، دستهایمان را ضدعفونی و دستکش دستمان کنیم، شیلد بزنیم. چرا؟ چون بیمارانی که در این بخش بستری میشوند در اوج انتقال بیماری قرار دارند.» پرستاران همیشه از این ماسکها استفاده نمیکنند، تنها زمانی که در فاصله اندکی با بیمار قرار دارند و میخواهند رگ بگیرند یا سیپیآر کنند از این ماسکها استفاده میکنند. پرستاران این بخش همیشه به ابتلا فکر میکنند، کافی است کمی تنگی نفس پیدا کنند یا ضعف و بیحالی سراغشان بیاید: «باور کنید یک ساعت اول بعد از پوشیدن این لباسها از شدت تعریق کلافه میشویم اما ترس از مبتلا شدن فشار عصبی زیادی را به ما تحمیل میکرد. همیشه فکر میکنیم برای اعضای خانوادهمان ناقل ویروس هستیم.»
بیرون میرفتیم اما ماسک نمیزدیم
بهگفته رئیسجمهوری یکی از جاهایی که در رابطه با انتقال ویروس کرونا میتواند مشکلآفرین باشد، مترو و اتوبوس است و اگر مردم از وسایل حفاظتی مثل ماسک استفاده نکنند حتماً با مشکلاتی مواجه میشوند. محسن 39 ساله و آشپز یک رستوران است که در تب و تاب کرونا بدون ماسک با اتوبوس رفتوآمد میکرد و حالا در بیمارستان بهارلو در بخش بیماران کرونایی بستری است. ماسکش را تا نیمه دهانش پایین کشیده و جلوی اتاق شماره یک ایستاده است. چهار بیمار دیگر داخل اتاق بستریاند. محسن جوانترینشان است. او درباره چگونگی ابتلایش به کرونا اینگونه میگوید: «از هفته گذشته سرفه امانم را بریده بود الانم سرفههایم ادامه دارد اما انگار این درد هیچ درمانی ندارد. گمانم توی اتوبوس ویروس گرفتم. خیلی شلوغ بود. بعضی وقتها ماسک داشتم بعضی وقتها هم نه، مطمئنم توی اتوبوس کرونا گرفتم.»
میپرسم مگر شما اطلاع نداشتید که بدون ماسک سوار اتوبوس نشوید؟
«تلویزیون میگوید ماسک بزنید اما هیچ وقت اتوبوس را نشان نمیدهد که مردم مثل آجر کنار هم چیده شدهاند». او هم مثل اغلب بیمارانی که اینجا بستریاند پس از شروع علائم ابتلا به کرونا نه تنها خودش را در خانه قرنطینه نکرده بلکه هر روز سر یک سفره با همسر و بچههایش غذا خورده، در یک اتاق مشترک همراه با خانوادهاش روزهای مریضی را سپری کرده بیآنکه ماسکی بزند یا حداقل فاصله را با آنها رعایت کند.
هفتهای که گذشت با وجود همه هشدارها و بالا رفتن آمار فوتی و مبتلایان کرونا در تهران اما مشتریان زیادی در بازارها در رفت و آمد بودند. سمیه یکی از همین مشتریهای ثابت بازار عبدل آباد است که بهگفته خودش مریضی را آنجا گرفته است.
سمیه 36 سال دارد و برای خرید لوازم خانه به عبدلآباد رفته بود؛ یک هفته قبل از شروع علامتهایی چون بدن درد و سردردهای مهلک. «بازار خیلی شلوغ بود. ماسک هم نزده بودم. صددرصد آنجا این زهرماری را گرفتم.»میپرسم این همه توصیه میکنند در مراکز شلوغ بدون ماسک تردد نکنید چرا بیاحتیاطی کردی؟ جواب سمیه به این سؤال خیلی کوتاه است: «اوایل خیلی مراعات میکردم، احساس کردم کرونا کم شده و همه چیز آزاد شده فکر نمیکردم کرونا بگیرم برای همین هم دیگر ماسک نمیزدم.»
زن جوان مدام بهخاطر استرسی که یک لحظه او را رها نمیکند گوشه روسری اش را به هم گره میزند و به میله آهنی پایه سرم گوشه سمت چپ تخت زل میزند. «ریهام از هر دو طرف درگیر شده. مرگ را جلوی چشمانم دیدم. از شدت سرگیجه سه روز تمام نتوانستم سرم را بالا بگیرم. اوایل فکر میکردم فشارم افتاده تا اینکه اینجا با آزمایش و اسکن ریه تشخیص دادند کرونا گرفتم.»
سمیه از مبتلا شدن به کرونا نمیترسیده اما او حالا دلهره عجیبی دارد از اینکه مبادا پدرش را درگیر بیماری کرده باشد؛ حسی شبیه به عذاب وجدان گرفتارش کرده.
«کاش میدانستم کروناست، حداقل جلوی پدر و بچه هایم ماسک میزدم. شنیده بودم کرونا با تب و سرفه شروع میشود. من هیچ کدام اینها را نداشتم. فقط سرم گیج میرفت و دل پیچه بودم. اینجا آمدم سرفه هایم شروع شد.»
هنوز از اتاق شماره 5 بیرون نیامدهام که صدای سرفههای خشک و بیوقفه چند بیمار فضای سالن را پر میکند. داخل اتاقها سرک میکشم جز یک زن و دو مرد جوان بقیه بیماران بستری، مردان و زنان پا به سن گذاشتهای هستند که به ردیف در اتاقهای ایزوله روی تخت مچاله شدهاند؛ نه نای حرف زدن دارند و نه توان حرکت.
اتاقهای شماره سه، چهار و پنج برای بیماران زن اختصاص داده شدهاند و اتاقهای شماره یک، دو، شش و هفت برای مردان. جایی که تقریباً تعداد مردان بیشتری نسبت به زنان بستری هستند.
ساعت 12 نشده بوی غذا بخش را پر میکند. جز لطفالله 55 ساله و مریض کنار دستی اش بیشتر بیماران اشتهایی برای خوردن غذا نشان نمیدهند. لطفالله ظرف غذا را روی میز انتهای تخت جابهجا میکند چند قاشق غذا میخورد و بعد با بیحوصلگی ظرف را با دستش به کناری هل میدهد.
او اهل اردبیل و کارگر فصلی است که نزدیک راهآهن بیهوش میشود و مردم او را به بیمارستان میرسانند. پیرمرد چهره آفتاب سوختهای دارد، دستهای پینه بستهاش را به هم گره میکند و میگوید: «نمیدانم یک مرتبه چی شد سرم گیج رفت و افتادم. یک بنده خدایی مرا اینجا آورد. شاید اگر از همین ماسکهای پارچهای هم استفاده میکردم الان اینجا نبودم. یک دست شستن ساده چی بود آن کار را هم نمیکردم. یعنی فکر نمیکردم کرونا بگیرم.»
صدای نالههای بیمار از اتاق بغلی به گوش میرسد. زنی روبه پنجره ایستاده و ناله میکند، کمی بعد بیمار در حالی که دمپاییهایش را روی زمین میکشد، نزدیکتر میآید. رنگ و روی زن حسابی پریده و از ضعف و بیحالی سفیدی چشمانش پیداست. جثه نسبتاً چاقی دارد و از اسلامشهر تهران آمده است. خودش میگوید: بیاحتیاطی کردم. «سینهام درد میکرد رفتم دکتر گفت که شک میکنم کرونا داری. آمدم اینجا گفتند کرونا داری. سه روز اینجا هستم. من بیرون میرفتم ماسک نمیزدم. زیاد جایی نرفته بودم. خودم را قرنطینه نکرده بودم. خواهرم کرونا داشت رفتم بهش سر زدم. از خواهرم گرفتم. اینجا قرص میدهند سرم هم میزنند. قبلاً مریض زیاد بود الان یکم بهتر شده است.»
دو پرستار راست و چپ بدن پیرمرد را گرفتهاند تا از تخت جدا کنند و با برانکارد به اتاق آی سی یو ببرند. دستگاه اکسیژن از تن نحیف پیرمرد جدا میشود و تخت برای پذیرش بیمار بدحال دیگر آماده میشود.
«ایروانی» سرپرستار بخش بستری بیماران کرونایی بیمارستان بهارلو است با چهرهای که رد ماسک از آن پیداست میآید وبه سؤالات ما پاسخ میدهد: «اوایل مردم ترس کاذبی نسبت به ویروس کرونا داشتند و در حال حاضر مردم احساس ایمنی کاذب نسبت به کرونا دارند. وقتی ما نکات بهداشتی را درست مدیریت نمیکنیم بیماری را به همه مردم انتشار میدهیم. بهنظر من پوشیدن ماسک برای همه مردم لازم است. الان مردم رعایت نمیکنند و چون رعایت نمیکنند به احتمال زیاد باید منتظر پیک جدید دیگری باشیم. کرونا مسأله جهانی است و حالا حالاها با آن درگیر هستیم.»
در مسیر رفتن به ساختمان اورژانس، بیمارانی را میبینم که بدون داشتن ماسک کنار هم به ردیف نشستهاند. اورژانس بیمارستان دوباره شلوغ میشود. بیماران دفترچه بهدست از این باجه به آن باجه برای دریافت نوبت در رفتوآمد هستند. زن میانسالی را با سردرد شدید آوردهاند. بهیار میدود. برانکارد را میآورد. تلفن اورژانس مدام زنگ میخورد و بهیار زن مشکوک به کرونا را به اتاق انتهای راهرو هدایت میکند. پرستار اورژانس برای بیمار آنژیوکت نصب میکند. ساعت دو ظهر است و بخش اورژانس پر از بیمارانی شده است که هر کدام بسته به نوع بیماریشان به آنجا مراجعه میکنند. «امروز اورژانس شلوغ است. انتظارش را نداشتم.» این را پزشک مقیم تریاژ به ما میگوید. «دوازدهم اردیبهشت اینجا پرنده پر نمیزد. از صبح تا شب منتنظر مریض کرونایی بودیم کسی نیامد. اما الان چی؟ چند روزی است که دوباره مراجعه بیماران زیاد شده. از صبح تا همین الان چهار مریض کرونایی داشتم.»
برش
مردم مراقبت نکنند آمار بالا می رود
دکتر مسعود ضیایی پزشک عمومی مقیم تریاژ بیمارستان بهار لو درباره وضعیت مراجعهکنندههای فعلی کرونا میگوید: «مراجعه سرپایی ما کمتر شده ولی 12 و 13 اردیبهشت پایینترین میزان مراجعه را داشتیم ولی باز سطح مراجعه بیماران کووید19 بالا میرود اگرچه نسبت به اسفند و فروردین که ویروس حالت وحشی تری داشت پایین آمده است. دکتر ضیایی معتقد است؛ چون ویروس کرونا ناشناخته است میتواند جلوههای جدیدی داشته باشد. درست مثل آنفلوانزای زمان جنگ جهانی اول که در ابتدا یک پیک زد بعد که پیک اول تمام شد ملت خوشحال شدند ولی بعد از آن 20 میلیون دیگر کشته داد. پس بهترین کار رعایت فاصله اجتماعی است که دولت هم مدام به آن تأکید میکند.»
مشاهدات دکتر ضیایی نشان میدهد؛ شیب نزولی کرونا صعودی شده است ولی اینکه انتهای این منحنی چه هنگامی باشد هنوز معلوم نیست. او میگوید: شدت بیماری در افراد کاهش پیدا کرده یعنی ویروس حالت مرگ و میر بالا را ندارد ولی همان میزان ناقل بودنش را حفظ کرده برای همین هم افراد بیشتر میگیرند. به هر حال بیماریابی وزارت بهداشت هم فعال شده و افزایش تعداد مبتلایان بهخاطر غربالگری و تستهای کرونا نیز است.
دکتر ضیایی مسئول ویزیت بیمارانی است که با علائم مشکوک به کرونا به اورژانس بیمارستان بهارلو مراجعه میکنند. «من از صبح تا ساعت 11، 4 مریض سرپایی داشتم که 2 نفرشان بدون علامت بودند ولی جواب سیتیاسکن ریههایشان مثبت بود. نسخه دارویی دادیم و توصیه کردیم در خانه قرنطینه شوند. معیار بستری به شدت تنگی نفس افراد بستگی دارد اگر اکسیژن به زیر 90 برسد باید مریض بستری شود. به هر حال تعداد مراجعین ما نسبت به هفته قبل بیشتر شده است این نشان میدهد دو هفته قبل مسألهای بوده که مبتلایان بیشتر شدهاند. ما روزهای اول پیک روزی 160 مراجعهکننده داشتیم الان به 15 نفر در روز رسیده است در حالی که در اواسط اردیبهشت از شیفت صبح تا شب مریض کرونایی مراجعه نمیکرد. این را هم بگویم که اخیراً خانواده بیشتر درگیر میشود یعنی پدر مبتلا بوده و مادر و بچهها هم گرفتار شدهاند که نشان میدهد مراقبین بیمارها نکات حفاظتی را رعایت نمیکنند.»
دکتر ضیایی علت افزایش تعداد مبتلایان را کاهش مراقبتها عنوان میکند: «مردم اطمینانشان بالا رفته است اینکه فکر میکنند من نمیگیرم». او در همین حال به بیماری اشاره میکند که بدون ماسک به دیدار مادرش رفته و چون مادرش مبتلا بوده او هم گرفتار شده است. خدا میداند در این دو هفته بیماری را به چند نفر دیگر هم انتقال داده واقعاً نمیشود همه اینها را پیگیری کرد. رد خور ندارد مردم مراقبت نکنند آمار بالا میرود. «البته فوتیها کم شده به هر حال بار ویروس در جامعه کاهش پیدا کرده ولی آمار نسبت به منحنی نزولی دوباره صعودی شده و به سمت افزایش یافتن است این نشان میدهد جامعه خسته شده. مریض کرونایی هفته گذشته به سرعین سفر کرده وقتی میپرسم مگر نه اینکه مدام مسئولان از مردم میخواهند از مسافرت پرهیز کنید جواب میدهد: «خسته شدهایم» از همین جا مردم ضربه میخورند. باید با ویروس با رعایت نکات ایمنی زندگی کرد این ویروس حداقل دو سال میهمان ما است.»
در انتهای راهروی اورژانس فاصله آخرین مریضی که روی تخت بستری شده با مریض مشکوک به کرونا سه تخت است. «کوه خیل» سرپرستار اورژانس میگوید: الان علائم گوارشی در مریض کرونایی بیشتر شده و با علائم تهوع و اسهال میآیند.
خبرنگار
یک پیام ساده؛ «چون نمیترسیدم کرونا بگیرم مراعات نکردم و مریض شدم.» با هرنفسی که میکشند صدها ویروس بههوا پرتاب میشود و دستگاه تهویه گویی بوی مریضی را به دماغ «لطیف» و محسن و سمیه و ساجده؛ میکشاند البته بوی الکل و آب اکسیژنه را هم همینطور. بخش بیماران کرونایی در بیمارستان بهارلو تهران جایی است که همه میدانند برای ورود به آن باید ماسک بزنند و البته بعضیها هم از ترس ابتلا به کرونا تختگاز از جلوی در دور میشوند. اما آن سوی در شیشهای از آن ترس و واهمه بیرون از چاردیواری خبری نیست. بدنهای ضعیف و نفسهای تنگ بیماران تصویر غم انگیزی ساخته است.
هشدارها درباره افزایش تعداد مبتلایان در تهران بالا رفته و کار به جایی رسیده که رئیس ستاد مبارزه با کرونای استان تهران میگوید میزان مراجعان بیمارستانها افزایش یافته و بخش عمده مبتلایان همان کسانی هستند که در هفتههای گذشته در سفر بودهاند یا بدون ماسک در محلهای شلوغ تردد داشتهاند. آنچه روشن است اینکه آمار ابتلا در تهران بهدلیل عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی منحنی کرونا را دوباره صعودی کرده است. البته بخشی از این افزایش بهخاطر انجام تستهای آزمایشگاهی و بیماریابی فعال است که باید به آن با دیده مثبت نگریست آنطور که دکتر علیرضا زالی میگوید تهران از جمله استانهایی است که با پیک بیماری روبهرو است. رفت و آمدها در آن هر روز بیشتر شده و با وجود آنکه مسئولان وزارت بهداشت مدام شهروندان را به استفاده از ماسک توصیه میکنند اما همچنان خیلیها رعایت نمیکنند و بدون ماسک در مراکز خرید، مترو، اتوبوس، خیابان و محلهای کارشان رفت و آمد میکنند.
دیروز هم رئیس جمهوری در جلسه هیأت دولت در بخشی از سخنانش با بیان اینکه کرونا هنوز تمام نشده خطاب به مردم اظهار داشت: «راهی نداریم جز اینکه سبک زندگی خود را عوض کنیم.» اشاره دکتر روحانی متوجه این موضوع است که بازگشاییها در کشور مشروط بر این بوده که همه مردم به دستورالعملها توجه کنند و باید مراقبت همچنان تا ماههای آینده ادامه پیدا کند بهطور طبیعی بایستی با احتیاط و خودمراقبتی بیشتر بتوانیم در برابر خطرات احتمالی این ویروس مقابله کنیم.
اعلام افزایش چند درصدی مبتلایان به کرونا در پایتخت از سوی رئیس ستاد مقابله با کرونا در تهران بهانهای شد برای پیگیری این موضوع. در این گزارش سری به یکی از بیمارستانهای سانتر کرونا در جنوب تهران زدهایم تا وضعیت این بیمارستان را که در طول دو ماه گذشته یکی از شلوغترین مراکز درمانی کرونا بوده، روایت کنیم.
بخش عفونی با یک در شیشهای از بخشهای دیگر جداست. اتاقهای داخل بخش تا شماره 7 نمرهگذاری شدهاند و هر اتاقی 3 یا 5 تخته است. اتاق شماره 7 مخصوص بیمارانی است که نیاز به دستگاههای کمک تنفسی دارند. گوشه راهرو بخش چند ترالی دارو (چرخ دستی) رها شده و سطل زردرنگ بزرگی که رویش نوشته شده «سطل دارو». تختها با ملحفههای زرد رنگی پوشانده شدهاند و کنار هر کدام پایه آهنی سرم قرار دارد. میهمانان این بخش مبتلایان به ویروس کرونا هستند، بیمارانی که کار پرستاران را سخت و طاقت فرسا کردهاند. پرستاران این بخش یک ماسک اضافی برای نجات جانشان پوشیدهاند و گان آبی رنگ تنشان چنان کیپ تنشان است که راه گردش هوا را مسدود کرده. هر روزشان با گرفتن رگ بیماران کرونایی، گذاشتن لوله تنفسی در دهان آنها و ساکشن ریه بیماران میگذرد میهمانانی که با هر سرفه میلیونها ویروس کرونا را در هوا پخش میکنند. ماسکها را به همین دلیل به صورتهایشان میزنند و همین هم باعث شده تا نفس کشیدن برایشان سخت شود.
اوضاع بخش بستری اگرچه آرامتر از روزهای اسفند و فروردین ماه است اما آنطور که کادر درمان میگویند در دو هفته اخیر دوباره تعداد بیماران بستری زیاد شده است.در این بخش 6 نیرو کار میکند، سه پرستار، یک سرپرستار، یک بهیار و یک بیماربر یعنی کمک بهیار که مریضها را برای عکس و سونوگرافی و آزمایش میبرد و میآورد. همه 15 بیمار را همین تعداد نیرو مدیریت میکنند. اما این زمانی است که همه چیز طبیعی باشد، سرپرستار میگوید: «این سالن را میبینی؟ یک شبهایی آنقدر مریض زیاد بود که تخت اکسترا به بخش اضافه کرده بودیم.»
پنج پرستار پشت ایستگاه پرستاری ایستادهاند، سرشان آنقدر شلوغ است که با ورود چند فرد غریبه به داخل بخش هیچ واکنشی نشان نمیدهند، یکی پرونده بیماران را به هم سنجاق میکند، دیگری با بخش مراقبتهای ویژه تماس گرفته و برای مریض بستری دنبال تخت خالی است، سومی هم پشت گوشی تلفن میگوید فعلاً امکان بستری بیمار دیگر را نداریم به محض خالی شدن تخت خبرتان میکنم... تصاویر آنها با رد ماسک و شیلد روی صورتشان نشان از فداکاریهای چند ماههشان دارد.
ناهید هاشمی پرستار بخش بیماران کرونایی است. او 10 سال پیش وقتی در بخش عفونی مشغول به کار شد میدانست چه خطراتی دارد و حالا میگوید مراقبت از بیماران وظیفهمان است و این شغل را با عشق انتخاب کرده و بیمنت کار میکند. او که همزمان با شروع بحران کرونا دو ماه تمام از دختر بیست ماههاش دور بود، میگوید: «ما اینجا حتماً باید ماسک فیلتردار بزنیم، گان بپوشیم، دستهایمان را ضدعفونی و دستکش دستمان کنیم، شیلد بزنیم. چرا؟ چون بیمارانی که در این بخش بستری میشوند در اوج انتقال بیماری قرار دارند.» پرستاران همیشه از این ماسکها استفاده نمیکنند، تنها زمانی که در فاصله اندکی با بیمار قرار دارند و میخواهند رگ بگیرند یا سیپیآر کنند از این ماسکها استفاده میکنند. پرستاران این بخش همیشه به ابتلا فکر میکنند، کافی است کمی تنگی نفس پیدا کنند یا ضعف و بیحالی سراغشان بیاید: «باور کنید یک ساعت اول بعد از پوشیدن این لباسها از شدت تعریق کلافه میشویم اما ترس از مبتلا شدن فشار عصبی زیادی را به ما تحمیل میکرد. همیشه فکر میکنیم برای اعضای خانوادهمان ناقل ویروس هستیم.»
بیرون میرفتیم اما ماسک نمیزدیم
بهگفته رئیسجمهوری یکی از جاهایی که در رابطه با انتقال ویروس کرونا میتواند مشکلآفرین باشد، مترو و اتوبوس است و اگر مردم از وسایل حفاظتی مثل ماسک استفاده نکنند حتماً با مشکلاتی مواجه میشوند. محسن 39 ساله و آشپز یک رستوران است که در تب و تاب کرونا بدون ماسک با اتوبوس رفتوآمد میکرد و حالا در بیمارستان بهارلو در بخش بیماران کرونایی بستری است. ماسکش را تا نیمه دهانش پایین کشیده و جلوی اتاق شماره یک ایستاده است. چهار بیمار دیگر داخل اتاق بستریاند. محسن جوانترینشان است. او درباره چگونگی ابتلایش به کرونا اینگونه میگوید: «از هفته گذشته سرفه امانم را بریده بود الانم سرفههایم ادامه دارد اما انگار این درد هیچ درمانی ندارد. گمانم توی اتوبوس ویروس گرفتم. خیلی شلوغ بود. بعضی وقتها ماسک داشتم بعضی وقتها هم نه، مطمئنم توی اتوبوس کرونا گرفتم.»
میپرسم مگر شما اطلاع نداشتید که بدون ماسک سوار اتوبوس نشوید؟
«تلویزیون میگوید ماسک بزنید اما هیچ وقت اتوبوس را نشان نمیدهد که مردم مثل آجر کنار هم چیده شدهاند». او هم مثل اغلب بیمارانی که اینجا بستریاند پس از شروع علائم ابتلا به کرونا نه تنها خودش را در خانه قرنطینه نکرده بلکه هر روز سر یک سفره با همسر و بچههایش غذا خورده، در یک اتاق مشترک همراه با خانوادهاش روزهای مریضی را سپری کرده بیآنکه ماسکی بزند یا حداقل فاصله را با آنها رعایت کند.
هفتهای که گذشت با وجود همه هشدارها و بالا رفتن آمار فوتی و مبتلایان کرونا در تهران اما مشتریان زیادی در بازارها در رفت و آمد بودند. سمیه یکی از همین مشتریهای ثابت بازار عبدل آباد است که بهگفته خودش مریضی را آنجا گرفته است.
سمیه 36 سال دارد و برای خرید لوازم خانه به عبدلآباد رفته بود؛ یک هفته قبل از شروع علامتهایی چون بدن درد و سردردهای مهلک. «بازار خیلی شلوغ بود. ماسک هم نزده بودم. صددرصد آنجا این زهرماری را گرفتم.»میپرسم این همه توصیه میکنند در مراکز شلوغ بدون ماسک تردد نکنید چرا بیاحتیاطی کردی؟ جواب سمیه به این سؤال خیلی کوتاه است: «اوایل خیلی مراعات میکردم، احساس کردم کرونا کم شده و همه چیز آزاد شده فکر نمیکردم کرونا بگیرم برای همین هم دیگر ماسک نمیزدم.»
زن جوان مدام بهخاطر استرسی که یک لحظه او را رها نمیکند گوشه روسری اش را به هم گره میزند و به میله آهنی پایه سرم گوشه سمت چپ تخت زل میزند. «ریهام از هر دو طرف درگیر شده. مرگ را جلوی چشمانم دیدم. از شدت سرگیجه سه روز تمام نتوانستم سرم را بالا بگیرم. اوایل فکر میکردم فشارم افتاده تا اینکه اینجا با آزمایش و اسکن ریه تشخیص دادند کرونا گرفتم.»
سمیه از مبتلا شدن به کرونا نمیترسیده اما او حالا دلهره عجیبی دارد از اینکه مبادا پدرش را درگیر بیماری کرده باشد؛ حسی شبیه به عذاب وجدان گرفتارش کرده.
«کاش میدانستم کروناست، حداقل جلوی پدر و بچه هایم ماسک میزدم. شنیده بودم کرونا با تب و سرفه شروع میشود. من هیچ کدام اینها را نداشتم. فقط سرم گیج میرفت و دل پیچه بودم. اینجا آمدم سرفه هایم شروع شد.»
هنوز از اتاق شماره 5 بیرون نیامدهام که صدای سرفههای خشک و بیوقفه چند بیمار فضای سالن را پر میکند. داخل اتاقها سرک میکشم جز یک زن و دو مرد جوان بقیه بیماران بستری، مردان و زنان پا به سن گذاشتهای هستند که به ردیف در اتاقهای ایزوله روی تخت مچاله شدهاند؛ نه نای حرف زدن دارند و نه توان حرکت.
اتاقهای شماره سه، چهار و پنج برای بیماران زن اختصاص داده شدهاند و اتاقهای شماره یک، دو، شش و هفت برای مردان. جایی که تقریباً تعداد مردان بیشتری نسبت به زنان بستری هستند.
ساعت 12 نشده بوی غذا بخش را پر میکند. جز لطفالله 55 ساله و مریض کنار دستی اش بیشتر بیماران اشتهایی برای خوردن غذا نشان نمیدهند. لطفالله ظرف غذا را روی میز انتهای تخت جابهجا میکند چند قاشق غذا میخورد و بعد با بیحوصلگی ظرف را با دستش به کناری هل میدهد.
او اهل اردبیل و کارگر فصلی است که نزدیک راهآهن بیهوش میشود و مردم او را به بیمارستان میرسانند. پیرمرد چهره آفتاب سوختهای دارد، دستهای پینه بستهاش را به هم گره میکند و میگوید: «نمیدانم یک مرتبه چی شد سرم گیج رفت و افتادم. یک بنده خدایی مرا اینجا آورد. شاید اگر از همین ماسکهای پارچهای هم استفاده میکردم الان اینجا نبودم. یک دست شستن ساده چی بود آن کار را هم نمیکردم. یعنی فکر نمیکردم کرونا بگیرم.»
صدای نالههای بیمار از اتاق بغلی به گوش میرسد. زنی روبه پنجره ایستاده و ناله میکند، کمی بعد بیمار در حالی که دمپاییهایش را روی زمین میکشد، نزدیکتر میآید. رنگ و روی زن حسابی پریده و از ضعف و بیحالی سفیدی چشمانش پیداست. جثه نسبتاً چاقی دارد و از اسلامشهر تهران آمده است. خودش میگوید: بیاحتیاطی کردم. «سینهام درد میکرد رفتم دکتر گفت که شک میکنم کرونا داری. آمدم اینجا گفتند کرونا داری. سه روز اینجا هستم. من بیرون میرفتم ماسک نمیزدم. زیاد جایی نرفته بودم. خودم را قرنطینه نکرده بودم. خواهرم کرونا داشت رفتم بهش سر زدم. از خواهرم گرفتم. اینجا قرص میدهند سرم هم میزنند. قبلاً مریض زیاد بود الان یکم بهتر شده است.»
دو پرستار راست و چپ بدن پیرمرد را گرفتهاند تا از تخت جدا کنند و با برانکارد به اتاق آی سی یو ببرند. دستگاه اکسیژن از تن نحیف پیرمرد جدا میشود و تخت برای پذیرش بیمار بدحال دیگر آماده میشود.
«ایروانی» سرپرستار بخش بستری بیماران کرونایی بیمارستان بهارلو است با چهرهای که رد ماسک از آن پیداست میآید وبه سؤالات ما پاسخ میدهد: «اوایل مردم ترس کاذبی نسبت به ویروس کرونا داشتند و در حال حاضر مردم احساس ایمنی کاذب نسبت به کرونا دارند. وقتی ما نکات بهداشتی را درست مدیریت نمیکنیم بیماری را به همه مردم انتشار میدهیم. بهنظر من پوشیدن ماسک برای همه مردم لازم است. الان مردم رعایت نمیکنند و چون رعایت نمیکنند به احتمال زیاد باید منتظر پیک جدید دیگری باشیم. کرونا مسأله جهانی است و حالا حالاها با آن درگیر هستیم.»
در مسیر رفتن به ساختمان اورژانس، بیمارانی را میبینم که بدون داشتن ماسک کنار هم به ردیف نشستهاند. اورژانس بیمارستان دوباره شلوغ میشود. بیماران دفترچه بهدست از این باجه به آن باجه برای دریافت نوبت در رفتوآمد هستند. زن میانسالی را با سردرد شدید آوردهاند. بهیار میدود. برانکارد را میآورد. تلفن اورژانس مدام زنگ میخورد و بهیار زن مشکوک به کرونا را به اتاق انتهای راهرو هدایت میکند. پرستار اورژانس برای بیمار آنژیوکت نصب میکند. ساعت دو ظهر است و بخش اورژانس پر از بیمارانی شده است که هر کدام بسته به نوع بیماریشان به آنجا مراجعه میکنند. «امروز اورژانس شلوغ است. انتظارش را نداشتم.» این را پزشک مقیم تریاژ به ما میگوید. «دوازدهم اردیبهشت اینجا پرنده پر نمیزد. از صبح تا شب منتنظر مریض کرونایی بودیم کسی نیامد. اما الان چی؟ چند روزی است که دوباره مراجعه بیماران زیاد شده. از صبح تا همین الان چهار مریض کرونایی داشتم.»
برش
مردم مراقبت نکنند آمار بالا می رود
دکتر مسعود ضیایی پزشک عمومی مقیم تریاژ بیمارستان بهار لو درباره وضعیت مراجعهکنندههای فعلی کرونا میگوید: «مراجعه سرپایی ما کمتر شده ولی 12 و 13 اردیبهشت پایینترین میزان مراجعه را داشتیم ولی باز سطح مراجعه بیماران کووید19 بالا میرود اگرچه نسبت به اسفند و فروردین که ویروس حالت وحشی تری داشت پایین آمده است. دکتر ضیایی معتقد است؛ چون ویروس کرونا ناشناخته است میتواند جلوههای جدیدی داشته باشد. درست مثل آنفلوانزای زمان جنگ جهانی اول که در ابتدا یک پیک زد بعد که پیک اول تمام شد ملت خوشحال شدند ولی بعد از آن 20 میلیون دیگر کشته داد. پس بهترین کار رعایت فاصله اجتماعی است که دولت هم مدام به آن تأکید میکند.»
مشاهدات دکتر ضیایی نشان میدهد؛ شیب نزولی کرونا صعودی شده است ولی اینکه انتهای این منحنی چه هنگامی باشد هنوز معلوم نیست. او میگوید: شدت بیماری در افراد کاهش پیدا کرده یعنی ویروس حالت مرگ و میر بالا را ندارد ولی همان میزان ناقل بودنش را حفظ کرده برای همین هم افراد بیشتر میگیرند. به هر حال بیماریابی وزارت بهداشت هم فعال شده و افزایش تعداد مبتلایان بهخاطر غربالگری و تستهای کرونا نیز است.
دکتر ضیایی مسئول ویزیت بیمارانی است که با علائم مشکوک به کرونا به اورژانس بیمارستان بهارلو مراجعه میکنند. «من از صبح تا ساعت 11، 4 مریض سرپایی داشتم که 2 نفرشان بدون علامت بودند ولی جواب سیتیاسکن ریههایشان مثبت بود. نسخه دارویی دادیم و توصیه کردیم در خانه قرنطینه شوند. معیار بستری به شدت تنگی نفس افراد بستگی دارد اگر اکسیژن به زیر 90 برسد باید مریض بستری شود. به هر حال تعداد مراجعین ما نسبت به هفته قبل بیشتر شده است این نشان میدهد دو هفته قبل مسألهای بوده که مبتلایان بیشتر شدهاند. ما روزهای اول پیک روزی 160 مراجعهکننده داشتیم الان به 15 نفر در روز رسیده است در حالی که در اواسط اردیبهشت از شیفت صبح تا شب مریض کرونایی مراجعه نمیکرد. این را هم بگویم که اخیراً خانواده بیشتر درگیر میشود یعنی پدر مبتلا بوده و مادر و بچهها هم گرفتار شدهاند که نشان میدهد مراقبین بیمارها نکات حفاظتی را رعایت نمیکنند.»
دکتر ضیایی علت افزایش تعداد مبتلایان را کاهش مراقبتها عنوان میکند: «مردم اطمینانشان بالا رفته است اینکه فکر میکنند من نمیگیرم». او در همین حال به بیماری اشاره میکند که بدون ماسک به دیدار مادرش رفته و چون مادرش مبتلا بوده او هم گرفتار شده است. خدا میداند در این دو هفته بیماری را به چند نفر دیگر هم انتقال داده واقعاً نمیشود همه اینها را پیگیری کرد. رد خور ندارد مردم مراقبت نکنند آمار بالا میرود. «البته فوتیها کم شده به هر حال بار ویروس در جامعه کاهش پیدا کرده ولی آمار نسبت به منحنی نزولی دوباره صعودی شده و به سمت افزایش یافتن است این نشان میدهد جامعه خسته شده. مریض کرونایی هفته گذشته به سرعین سفر کرده وقتی میپرسم مگر نه اینکه مدام مسئولان از مردم میخواهند از مسافرت پرهیز کنید جواب میدهد: «خسته شدهایم» از همین جا مردم ضربه میخورند. باید با ویروس با رعایت نکات ایمنی زندگی کرد این ویروس حداقل دو سال میهمان ما است.»
در انتهای راهروی اورژانس فاصله آخرین مریضی که روی تخت بستری شده با مریض مشکوک به کرونا سه تخت است. «کوه خیل» سرپرستار اورژانس میگوید: الان علائم گوارشی در مریض کرونایی بیشتر شده و با علائم تهوع و اسهال میآیند.
بازدهی 125 درصدی در 51 روز
بورس تهران 250 میلیارد دلاری شد
سیاوش رضایی
خبرنگار
بورس اوراق بهادار تهران و درمجموع بازار سهام ایران در 51 روز کاری سالجاری روزهای متفاوتی نسبت به تمام 5 دهه گذشته سپری کرده است. درحالی که کل بازدهی بازار سرمایه در سال گذشته 187 درصد بود، تنها در دو و نیم ماهه سالجاری این عدد به نزدیک 125 درصد رسیده است.
از نیمه دوم سال گذشته با روند صعودی بورس تهران، این بازار به یکی از اصلیترین محلها برای جذب نقدینگی تبدیل شده است که این روند در ماههای ابتدایی سالجاری شدت گرفته است. اکنون چشم امید برنامه ریزان اقتصادی به تداوم رونق بازار سرمایه است. چرا که هرگاه سیل نقدینگی حجیم کشور به سمت هر بازاری که حرکت کند نتیجهای جز التهاب و افزایش قیمتها ندارد. ورود نقدینگی پرحجم به بازار سرمایه نیز باعث شده است تا رکوردهای تاریخی پی درپی در این بازار به ثبت برسد، اما از نگاه برخی کارشناسان، آثار منفی نقدینگی در بورس به مراتب کمتر از سایر بازارهاست.
درواقع پس از کاهش نرخ سود سپردههای بانکی به 15 درصد، سرمایهگذارانی که ریسک بیشتری میپذیرند برای کسب سود بالاتر از بانکها خارج شدند. این درحالی است که درهمین مقطع بازار سهام ایران برای سرمایهگذاران جذاب شده بود و با بازدهی قابل توجهی که فاصله زیادی با دیگر بازارها داشت، توانست درکنار سرمایهگذاران قدیمی، سرمایهگذاران تازه وارد را هم به سمت خود جذب کند. بدین ترتیب هماکنون بازار سهام ترکیبی از سهامداران حرفهای و تازه وارد است که در کنار هم به خرید و فروش سهام میپردازند. البته روزهای عمدتاً مثبت بازار در سالجاری باعث شده است تا سرمایهگذاران بازدهی قابل قبول و بعضاً خیرهکنندهای از این بازار به دست آورند.
بورس 250 میلیارد دلاری
ارزش بازار بورس تهران به تنهایی در روز گذشته به بیش از 250 میلیارد دلار رسید. روز گذشته ارزش ریالی بازار بورس به بیش از 4322 هزار میلیارد تومان رسید که با محاسبه نرخ روز دلار (17 هزار و 256 تومان) بهرقم تاریخی 250 میلیارد دلار میرسد که تاکنون در بورس تهران تجربه نشده است، رقمی که از بسیاری از بورسهای منطقه بالاتر است.
بدین ترتیب از ابتدای سالجاری تا روز گذشته ارزش دلاری بورس تهران دو برابر شده است. در آخرین روزکاری سال گذشته ارزش روز بازار بورس تهران 1873 هزار میلیارد تومان بود که با محاسبه نرخ دلار روز (14 هزار و 903 تومان) ارزش دلاری آن به بیش از 125 میلیارد دلار میرسد. در واقع در این مدت ارزش دلاری بورس 125 میلیارد دلار افزایش یافته است.
فروردین 34 درصدی
درنخستین ماه سالجاری که بورس تهران 17 روز کاری داشت، شاخص کل بورس با رشد 177 هزار و 136 واحدی همراه شده است. بدین ترتیب بازدهی این بازار در این 17 روز به 34.5 درصد میرسد. درحالی که در این ماه ارزش معاملات در مقایسه با اسفندماه 98، معادل 6 درصد افزایش یافت حجم سهام معامله شده 4 درصد کاهش یافت. درعین حال دفعات معاملات بازار سهام 10 درصد در مقایسه با اسفندماه 98 افزایش یافت. ارزش بازار نیز در پایان فروردین در مقایسه با ماه مشابه سال قبل 231 درصد افزایش یافت و از 783 هزار میلیارد تومان به 2593 هزار میلیارد تومان رسید.
اردیبهشت 43 درصدی
در دومین ماه سالجاری بازدهی بورس تهران به 43 درصد رسید. در 23 روز کاری این ماه شاخص کل با رسیدن به کانال 986 هزار واحد، 296 هزار و 723 واحد رشد کرد. در این ماه، ارزش کل معاملات اوراق بهادار نسبت به فروردین، 145 درصد افزایش یافته است.
17 درصد بازدهی در 11 روز
تا روز گذشته روزهای کاری خرداد ماه به 11 روز میرسد که در این روزها شاخص کل 166 هزار و 918 واحد رشد کرده و بازدهی 16.9 درصدی برای سهامداران به همراه داشته است. در روز 13 خرداد ماه شاخص دوباره توانست ابرکانال یک میلیون واحدی را پس بگیرد که تا روز گذشته همچنان آن را حفظ کرده است.
در روز گذشته نیز شاخص کل بورس با رشد 35 هزار و 559 واحدی معادل 3.18 درصد بالا رفت و شاخص را به عدد تاریخی یک میلیون و 153 هزار و 677 واحد رساند. در این روز ارزش معاملات نیز به بیش از 10 هزار و 500 میلیارد تومان رسید و ارزش بازار نیز به 4322 هزار میلیارد تومان افزایش یافت.
در آخرین روز کاری هفته جاری خودرو، بانکها، فلزات اساسی، چند رشتهای صنعتی، شیمیایی، غذایی و سرمایهگذاریها برترین گروههای صنایع بورسی بودند.
درهمین راستا نماد خودرو با 3 هزار و 968 واحد بیشترین تأثیر را در رشد شاخص بورس داشت. پس از آن نماد فولاد با 2 هزار و 944 واحد، فملی با 2 هزار و 389 واحد، وبملت با هزار و 314 واحد و اخابر با هزار و 189 واحد بیشترین تأثیر مثبت بر شاخص کل را داشتند.
مدیریت ورود نقدینگی به بورس
در شرایطی که استقبال سرمایهگذاران برای ورود به بازار سرمایه بشدت افزایش یافته است به گواه بسیاری از کارشناسان برنامهریزان میتوانند از این استقبال و نقدینگی که به این بازار سرازیر میشود در جهت رشد و توسعه اقتصادی و تقویت واحدهای تولیدی استفاده کنند.
درهمین راستا مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی با عنوان «پیشنهادهایی در جهت مدیریت ورود نقدینگی به بازار سرمایه» نوشته است: افزایش سهم بازار سرمایه در تأمین مالی بنگاههای اقتصادی بازار سرمایه یکی از بازارهای مهم در نظام مالی و اقتصادی است که دولت و بنگاههای اقتصادی میتوانند از طریق آن به تجهیز منابع مالی اقدام کنند و در سوی مقابل برای مردم نیز فرصتها و گزینههای متنوعی جهت سرمایهگذاری فراهم میکند.
براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، آنچه بهصورت اصولی باعث تأمین مالی بنگاه از مسیر بازار سرمایه میشود، عرضه سهام در بازار اولیه وافزایش سرمایه از محل آورده نقدی سهامداران است. در شرایط کنونی بازار سرمایه، با توجه به ورود گسترده نقدینگی و افزایش قابل توجه تقاضا برای خرید سهام، افزایش سرمایه از روش صرف سهام یا از محل آورده نقدی سهامداران یا عرضه عمومی اولیه سهام هم باعث افزایش عرضه سهام و متعادلتر شدن شرایط بازار میگردد و هم منابع جدید مالی به بنگاه تزریق میکند و بنگاه توان توسعه فعالیتهایش را به دست خواهد آورد.
اجرای این پیشنهاد بهطور خاص در مورد بانکهای خصوصی و همچنین بانکهای واگذار شده در قالب قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهل وچهارم که دچار ناترازی و زیان انباشته جدی هستند، ضرورت دوچندان دارد. با توجه به اینکه این نوع افزایش سرمایه، هم منجر به ورود نقدینگی جدید به بانک میشود و هم زیان انباشته بانک را کاهش میدهد، توان اعطای تسهیلات بانک نیز افزایش یافته و تأثیر مثبت مجدد بر بخش واقعی اقتصاد خواهد داشت.
در این راستا ضروری است ضمن تسهیل فرآیند افزایش سرمایه شرکتها از این دو مسیر، معافیتهای مالیاتی نیز برای تشویق بنگاهها برای استفاده از این روش تعبیه گردد. افزایش عرضه سهام شرکتها در جهت متعادل کردن شرایط بازار با توجه به رشد ورود نقدینگی به بازار سهام و افزایش تقاضا برای خرید آن و در جهت متعادل کردن شرایط بازار ضروری است تحولاتی در طرف عرضه سهام نیز رخ دهد.
درهمین راستا این مرکز رعایت الزامات شناوری سهام، افزایش شناوری سهام شرکتها، واگذاری سهام شرکتهای اصلی توسط شرکتهای زیرمجموعه، عرضه تدریجی باقیمانده سهام دولت، افزایش عرضههای اولیه شرکتها، هدایت مردم به سوی سرمایهگذاری غیرمستقیم در بازار سرمایه وافزایش تعداد صندوقهای سرمایهگذاری و آموزش افراد تازه وارد به بازار سرمایه را بهعنوان پیشنهاد به مسئولان نهاد ناظر بازار سرمایه ارائه داده است.
بــــرش
هر روز 2.4 درصد رشد
بررسی ماههای ابتدایی سال یعنی فروردین، اردیبهشت و 11 روز کاری خرداد ماه نشان میدهد که در مجموع بازدهی بورس تهران در این مدت 124.9 درصد بوده است. در این 51 روز کاری شاخص کل بورس 640 هزار و 777 واحد رشد کرده است. براین اساس بهطور متوسط در هر روز بازدهی بورس تهران به 2.44 درصد میرسد که ناشی از رشد میانگین روزانه 12 هزار و 564 واحدی آن است.
خبرنگار
بورس اوراق بهادار تهران و درمجموع بازار سهام ایران در 51 روز کاری سالجاری روزهای متفاوتی نسبت به تمام 5 دهه گذشته سپری کرده است. درحالی که کل بازدهی بازار سرمایه در سال گذشته 187 درصد بود، تنها در دو و نیم ماهه سالجاری این عدد به نزدیک 125 درصد رسیده است.
از نیمه دوم سال گذشته با روند صعودی بورس تهران، این بازار به یکی از اصلیترین محلها برای جذب نقدینگی تبدیل شده است که این روند در ماههای ابتدایی سالجاری شدت گرفته است. اکنون چشم امید برنامه ریزان اقتصادی به تداوم رونق بازار سرمایه است. چرا که هرگاه سیل نقدینگی حجیم کشور به سمت هر بازاری که حرکت کند نتیجهای جز التهاب و افزایش قیمتها ندارد. ورود نقدینگی پرحجم به بازار سرمایه نیز باعث شده است تا رکوردهای تاریخی پی درپی در این بازار به ثبت برسد، اما از نگاه برخی کارشناسان، آثار منفی نقدینگی در بورس به مراتب کمتر از سایر بازارهاست.
درواقع پس از کاهش نرخ سود سپردههای بانکی به 15 درصد، سرمایهگذارانی که ریسک بیشتری میپذیرند برای کسب سود بالاتر از بانکها خارج شدند. این درحالی است که درهمین مقطع بازار سهام ایران برای سرمایهگذاران جذاب شده بود و با بازدهی قابل توجهی که فاصله زیادی با دیگر بازارها داشت، توانست درکنار سرمایهگذاران قدیمی، سرمایهگذاران تازه وارد را هم به سمت خود جذب کند. بدین ترتیب هماکنون بازار سهام ترکیبی از سهامداران حرفهای و تازه وارد است که در کنار هم به خرید و فروش سهام میپردازند. البته روزهای عمدتاً مثبت بازار در سالجاری باعث شده است تا سرمایهگذاران بازدهی قابل قبول و بعضاً خیرهکنندهای از این بازار به دست آورند.
بورس 250 میلیارد دلاری
ارزش بازار بورس تهران به تنهایی در روز گذشته به بیش از 250 میلیارد دلار رسید. روز گذشته ارزش ریالی بازار بورس به بیش از 4322 هزار میلیارد تومان رسید که با محاسبه نرخ روز دلار (17 هزار و 256 تومان) بهرقم تاریخی 250 میلیارد دلار میرسد که تاکنون در بورس تهران تجربه نشده است، رقمی که از بسیاری از بورسهای منطقه بالاتر است.
بدین ترتیب از ابتدای سالجاری تا روز گذشته ارزش دلاری بورس تهران دو برابر شده است. در آخرین روزکاری سال گذشته ارزش روز بازار بورس تهران 1873 هزار میلیارد تومان بود که با محاسبه نرخ دلار روز (14 هزار و 903 تومان) ارزش دلاری آن به بیش از 125 میلیارد دلار میرسد. در واقع در این مدت ارزش دلاری بورس 125 میلیارد دلار افزایش یافته است.
فروردین 34 درصدی
درنخستین ماه سالجاری که بورس تهران 17 روز کاری داشت، شاخص کل بورس با رشد 177 هزار و 136 واحدی همراه شده است. بدین ترتیب بازدهی این بازار در این 17 روز به 34.5 درصد میرسد. درحالی که در این ماه ارزش معاملات در مقایسه با اسفندماه 98، معادل 6 درصد افزایش یافت حجم سهام معامله شده 4 درصد کاهش یافت. درعین حال دفعات معاملات بازار سهام 10 درصد در مقایسه با اسفندماه 98 افزایش یافت. ارزش بازار نیز در پایان فروردین در مقایسه با ماه مشابه سال قبل 231 درصد افزایش یافت و از 783 هزار میلیارد تومان به 2593 هزار میلیارد تومان رسید.
اردیبهشت 43 درصدی
در دومین ماه سالجاری بازدهی بورس تهران به 43 درصد رسید. در 23 روز کاری این ماه شاخص کل با رسیدن به کانال 986 هزار واحد، 296 هزار و 723 واحد رشد کرد. در این ماه، ارزش کل معاملات اوراق بهادار نسبت به فروردین، 145 درصد افزایش یافته است.
17 درصد بازدهی در 11 روز
تا روز گذشته روزهای کاری خرداد ماه به 11 روز میرسد که در این روزها شاخص کل 166 هزار و 918 واحد رشد کرده و بازدهی 16.9 درصدی برای سهامداران به همراه داشته است. در روز 13 خرداد ماه شاخص دوباره توانست ابرکانال یک میلیون واحدی را پس بگیرد که تا روز گذشته همچنان آن را حفظ کرده است.
در روز گذشته نیز شاخص کل بورس با رشد 35 هزار و 559 واحدی معادل 3.18 درصد بالا رفت و شاخص را به عدد تاریخی یک میلیون و 153 هزار و 677 واحد رساند. در این روز ارزش معاملات نیز به بیش از 10 هزار و 500 میلیارد تومان رسید و ارزش بازار نیز به 4322 هزار میلیارد تومان افزایش یافت.
در آخرین روز کاری هفته جاری خودرو، بانکها، فلزات اساسی، چند رشتهای صنعتی، شیمیایی، غذایی و سرمایهگذاریها برترین گروههای صنایع بورسی بودند.
درهمین راستا نماد خودرو با 3 هزار و 968 واحد بیشترین تأثیر را در رشد شاخص بورس داشت. پس از آن نماد فولاد با 2 هزار و 944 واحد، فملی با 2 هزار و 389 واحد، وبملت با هزار و 314 واحد و اخابر با هزار و 189 واحد بیشترین تأثیر مثبت بر شاخص کل را داشتند.
مدیریت ورود نقدینگی به بورس
در شرایطی که استقبال سرمایهگذاران برای ورود به بازار سرمایه بشدت افزایش یافته است به گواه بسیاری از کارشناسان برنامهریزان میتوانند از این استقبال و نقدینگی که به این بازار سرازیر میشود در جهت رشد و توسعه اقتصادی و تقویت واحدهای تولیدی استفاده کنند.
درهمین راستا مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی با عنوان «پیشنهادهایی در جهت مدیریت ورود نقدینگی به بازار سرمایه» نوشته است: افزایش سهم بازار سرمایه در تأمین مالی بنگاههای اقتصادی بازار سرمایه یکی از بازارهای مهم در نظام مالی و اقتصادی است که دولت و بنگاههای اقتصادی میتوانند از طریق آن به تجهیز منابع مالی اقدام کنند و در سوی مقابل برای مردم نیز فرصتها و گزینههای متنوعی جهت سرمایهگذاری فراهم میکند.
براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، آنچه بهصورت اصولی باعث تأمین مالی بنگاه از مسیر بازار سرمایه میشود، عرضه سهام در بازار اولیه وافزایش سرمایه از محل آورده نقدی سهامداران است. در شرایط کنونی بازار سرمایه، با توجه به ورود گسترده نقدینگی و افزایش قابل توجه تقاضا برای خرید سهام، افزایش سرمایه از روش صرف سهام یا از محل آورده نقدی سهامداران یا عرضه عمومی اولیه سهام هم باعث افزایش عرضه سهام و متعادلتر شدن شرایط بازار میگردد و هم منابع جدید مالی به بنگاه تزریق میکند و بنگاه توان توسعه فعالیتهایش را به دست خواهد آورد.
اجرای این پیشنهاد بهطور خاص در مورد بانکهای خصوصی و همچنین بانکهای واگذار شده در قالب قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهل وچهارم که دچار ناترازی و زیان انباشته جدی هستند، ضرورت دوچندان دارد. با توجه به اینکه این نوع افزایش سرمایه، هم منجر به ورود نقدینگی جدید به بانک میشود و هم زیان انباشته بانک را کاهش میدهد، توان اعطای تسهیلات بانک نیز افزایش یافته و تأثیر مثبت مجدد بر بخش واقعی اقتصاد خواهد داشت.
در این راستا ضروری است ضمن تسهیل فرآیند افزایش سرمایه شرکتها از این دو مسیر، معافیتهای مالیاتی نیز برای تشویق بنگاهها برای استفاده از این روش تعبیه گردد. افزایش عرضه سهام شرکتها در جهت متعادل کردن شرایط بازار با توجه به رشد ورود نقدینگی به بازار سهام و افزایش تقاضا برای خرید آن و در جهت متعادل کردن شرایط بازار ضروری است تحولاتی در طرف عرضه سهام نیز رخ دهد.
درهمین راستا این مرکز رعایت الزامات شناوری سهام، افزایش شناوری سهام شرکتها، واگذاری سهام شرکتهای اصلی توسط شرکتهای زیرمجموعه، عرضه تدریجی باقیمانده سهام دولت، افزایش عرضههای اولیه شرکتها، هدایت مردم به سوی سرمایهگذاری غیرمستقیم در بازار سرمایه وافزایش تعداد صندوقهای سرمایهگذاری و آموزش افراد تازه وارد به بازار سرمایه را بهعنوان پیشنهاد به مسئولان نهاد ناظر بازار سرمایه ارائه داده است.
بــــرش
هر روز 2.4 درصد رشد
بررسی ماههای ابتدایی سال یعنی فروردین، اردیبهشت و 11 روز کاری خرداد ماه نشان میدهد که در مجموع بازدهی بورس تهران در این مدت 124.9 درصد بوده است. در این 51 روز کاری شاخص کل بورس 640 هزار و 777 واحد رشد کرده است. براین اساس بهطور متوسط در هر روز بازدهی بورس تهران به 2.44 درصد میرسد که ناشی از رشد میانگین روزانه 12 هزار و 564 واحدی آن است.
با دستور معاون اول رئیسجمهوری به وزارت کشور و سازمان برنامه و بودجه
تدوین طرح جامع اطفای حریق جنگلها کلید خورد
زهرا کشوری
خبرنگار
معاون اول رئیسجمهوری در دستوری به وزارت کشور و سازمان برنامه و بودجه از آنها خواست تا برنامه جامع اطفای حریق جنگلها را تهیه کنند. او همچنین از آنها خواستار بسیج همه امکانات کشور اعم از دولت و نیروهای مسلح برای کاهش خسارت های وارده به گنجینههای سبز جنگلی شد. یک روز پیش از دستور جهانگیری، محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه هم با تخصیص 50 میلیارد تومان برای اطفای حریق آتشسوزیها از جمله حریق افتاده به جان جنگلها موافقت کرد.
با دستور جهانگیری و تخصیص بودجه از سوی محمدباقر نوبخت میتوان امیدوار بود که گرههای اداری و بودجهای برای پیشگیری و اطفای حریق جنگلها باز شود. علی عباس نژاد، فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگلها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در گفتوگو با «ایران» تخصیص این اعتبار را گام بزرگ سازمان برنامه و بودجه برای حمایت از جنگلهای کشور میداند. برنامه و بودجه پیش از این و در اوج آتشسوزیهایی که به جان منطقه حفاظت شده خائیز افتاده بود با پرداخت 15 میلیارد تومان به سازمان جنگلها برای اطفای حریق موافقت کرده بود. به اعتقاد عباسنژاد با تأمین اعتبار لازم، دیگر نباید جنگلهای کشور در انتظار آمدن بالگرد و پهپاد بسوزند.
آتشسوزیها هر سال خسارت زیادی به جنگلهای کشور وارد میکند. حریق با شروع گرما و خشک شدن پوشش گیاهی به جان رویشگاهها میافتد. شولای سبزی که بارشهای دو سال اخیر بر تن طبیعت کرده است باعث شد تا کارشناسان آژیر قرمز آتشسوزیها را در سال 99 بلندتر بکشند.
بسیاری از کارشناسان از جمله محمد درویش، معاون سابق سازمان حفاظت محیط زیست و هادی کیادلیری، عضو هیأت علمی دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه علوم و تحقیقات در گفتوگو با «ایران» از ابتدای سال هشدار میدهند با گرم شدن هوا پوشش گیاهی کشور به «انبار باروت» تبدیل میشود و با کوچکترین جرقهای، بخشی از جنگلهای کشور را خاکستر میکند. پیشبینیها خیلی زود تعبیر شد و آتش دامن جنگلهای سبز بوشهر، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، ایلام، لرستان و کرمانشاه را در خردادماه گرفت. پس از اطفای حریق، از آن شولای سبز، زمینی سوخته باقی ماند. احمد رحمانی، عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگل و مراتع کشور اعتقاد دارد که بازیابی ذخایر جنگلهای سوخته «نیم قرن» طول میکشد. مسأله قابل تأمل دیگری هم وجود دارد. طبیعت سوخته و نیم سوخته در این نیم قرن بدون واکنش نمیماند. فرسایش خاک بیشتر میشود، رانش زمین افزایش مییابد و سیل با شدت بیشتری به تخریب و انتقام دست میزند. این نتایج تلخ به دلنگرانی بیشتر جامعه جنگلبانی و محیطبانی کشور و هشدارهای رسانهای دامن زد.
اسحاق جهانگیری هم در واکنش به این دلنگرانیها از وزارت کشور و سازمان برنامه و بودجه میخواهد تا طرحی جامع را برای کاهش خسارتهای وارده به لکههای سبز باقی مانده در کشوری خشک و نیمه خشک روی میز تصمیمگیری ببرند.
او در دستوری به این دو دستگاه دولتی میگوید: «ضروری است در ستاد مدیریت بحران با هماهنگی استانداران، برنامهای جامع برای کاهش خسارت های وارده به جنگلها تهیه شود.» جهانگیری با مخاطب قرار دادن رحمانی فضلی و محمدباقر نوبخت، جنگلها را از مهمترین سرمایههای ملی کشور میداند و میگوید: «متأسفانه آتشسوزیها همواره خسارت اقتصادی و اجتماعی برای کشور و مردم دارد، ضروری است در ستاد مدیریت بحران با هماهنگی استانداران برنامهای جامع تهیه شود و همه امکانات کشور اعم از دولت و نیروهای مسلح بسیج شود که خسارت ها به حداقل کاهش داده شود.»
نجات جنگلها معطل ابلاغیه وزارت کشور
پساز تخصیص بودجه 50میلیاردی، مسئولان سازمان جنگلها با وزارت دفاع به جلسه نشست. علی عباسنژاد، فرمانده یگان حفاظت جنگلها که با معاون فنی و مهندسی پدافند وزارت دفاع به گفتوگو نشسته است، میگوید: «با توجه به تخصیص بودجه از سوی دولت دیگر نباید مشکل و تأخیری برای حضور پهپادها و بالگردهای اطفای حریق در رویشگاههای جنگلی وجود داشته باشد.» بدهی دولت به وزارت دفاع در دو سال گذشته باعث شده بود که بالگردهای این وزارتخانه، پشت جنگلهای کشور را در زمان آتشسوزی خالی کنند. این بدهی 30میلیارد تومان بود و پرداخت آن دو سال زمان برد.
عباسنژاد درباره دستور معاون اول رئیس جمهوری به دو سازمان متولی یعنی وزارت کشور و برنامه و بودجه از وجود طرح جامع مدیریت پیشگیری برای اطفای حریق جنگلها در سال 89 خبر میدهد. او میگوید: «شیوه نامه این طرح با همکاری سازمان مدیریت بحران نوشته و به وزارت کشور رفته است.» بهگفته او این طرح برای اجرایی شدن باید از سوی وزارت کشور ابلاغ شود اما ابلاغ آن در دو سال گذشته با سکوت این وزارتخانه رو به رو شده است. او در پاسخ به این سؤال که چرا ابلاغیه توسط وزارت کشور اعلام نمیشود؟ میگوید: «این سؤال را باید از وزارت کشور پرسید.» به اعتقاد عباسنژاد با ابلاغ طرح جامع، وظایف همه دستگاهها از جمله وزارت دفاع، هلال احمر، آتشنشانی و... مشخص و اعتبار لازم تخصیص مییابد. او اعتقاد دارد وقوع این اتفاق اثر مثبتی در کاهش خسارتهای وارده به جنگلها در پی آتشسوزیهای عمدی و غیرعمدی دارد.
شلیک اسلحه اطفای حریق برای حفاظت از جنگلها
گفتوگوی کارشناسان سازمان جنگلها و وزارت دفاع توجه سازمان جنگلها را به تجهیزات جدیدی برای اطفای حریق جلب کرده است. عباسنژاد میگوید: «در مناطق کوهستانی اگر بالگرد و پهپاد نتواند به کمک جنگلها بیاید، میتوان از اسلحهای که مواد اطفای حریق را پرتاب میکند، استفاده کرد.» به گفته عباسنژاد این تجهیزات در کشور وجود دارد و باید از همه آنها به نفع جنگلها سود برد. البته آنطور که فرمانده یگان حفاظت جنگلها میگوید سلاح مخصوص شلیک مواد اطفای حریق در مرحله آزمایش است. بنابراین پس از اثبات نتیجه بخشی آنها برای حفاظت از جنگلها به سوی آتش شلیک میشوند.
او در پاسخ به این سؤال که چرا یگان حفاظت از نظر تجهیزات آنقدر فقیر است که مردم با خرید دمنده و آتشکوب به کمک جنگلبانها میآیند؟ میگوید: «کمکهای مردمی به معنای این نیست که سازمان جنگلها هیچ کاری نکرده است. در سال گذشته حدود 700 «دمنده» به استانها تزریق کردیم. همچنین بیش از 4 تا 5 هزار آتشکوب به استانها دادیم. اما آتشسوزیها گسترش پیدا کرد و مردم به کمک آمدند. خیرینی هم حاضر شدند تا آتشکوب و دمنده را در اختیار مردم قرار بدهند که اتفاق مبارکی است.» او از تصمیم برای خرید 4500 دمنده دیگر برای اطفای حریق در کشور خبر میدهد.
یک دلنگرانی دیگر
افکارعمومی دلنگرانی دیگری هم دارد. آیا ابلاغ برنامه جامع مدیریت پیشگیری اطفای حریق جنگلها توسط وزارت کشور نیز قرار است بیشتر از دو سال زمان ببرد؟ در این دو سال چندهزار هکتار دیگر از جنگلهای 7درصدی کشور خواهد سوخت؟ آیا دستور اسحاق جهانگیری باعث میشود تا وزارت کشور هر چه زودتر وظایف دستگاهها را برای جلوگیری بیشتر خسارت به جنگلها به دستگاههای مربوطه ابلاغ کند؟ افکار عمومی امیدوارند که این دستور خیلی زود جامه اجرایی به تن کند تا از این رهگذر، آتش افتاده بر تن درختان کهنسال بلوط در زاگرس و راش در هیرکانی سرد شود.
طبری در دفاع از خود:
اتهامات را قبول ندارم 20 سال خدمت صادقانه داشتهام
نماینده دادستان: طبری محبوب دلهای متهمان اقتصادی بود
گروه سیاسی/ دومین جلسه رسیدگی به اتهامات اکبر طبری، معاون اجرایی سابق حوزه ریاست قوه قضائیه و متهمان دیگر این پرونده، دیروز در شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.
پرونده 16 هزار صفحهای با انبوهی از اتهامات برای طبری و 21 متهم دیگر، او را به جایگاه کشاند تا برخلاف میل خود وادار به دفاع و پاسخگویی به اتهاماتش شود. طبری در همان چند جمله ابتداییاش، خود را از همه اتهامات بری دانست و آن را افترایی بیش ندانست. او گفت: علی رغم تلاش یک ساله نتوانستند کوچکترین بهانه و دستاویزی برای اتهامزنی مرتبط با شغل و سمت من ارائه کنند؛ ۲۰ سال خدمت صادقانه به قوه قضائیه داشتهام. روشن است این پروندهسازیها و افترا زدنها که اکثر آنها رسیدگی و مختومه شده، مربوط به 10 سال یا ۱۵ سال گذشته است. تا این لحظه هیچ کدام از اتهامات را قبول ندارم و آقایانی که به عنوان متهم از آنها نام برده شده، موارد اتهامی اغلبشان ارتباطی به من ندارد. او مدعی شد: طبق مقررات قانونی مانند سایر شهروندان حق شرعی نسبت به مال خود دارم.
او با این جملات خواست که ادامه دفاعیاتش را به وکیل خود بسپرد که با سؤالات پیاپی قاضی و نماینده دادستان روبهرو شد. به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه، قاضی خطاب به طبری گفت: در ارتباط با دریافت رشوه به مبلغ ۸۴ میلیارد ریال از حسن نجفی توضیح دهید که متهم پاسخ داد: اصلاً قبول ندارم. با او قراردادی نداشتم. قراردادم با فرهاد مشایخ بود. مشایخ این پول را داد که با هم ساخت و ساز کنیم. با آقای مشایخ قراردادی را با هم منعقد کردیم و با توجه به رشته تخصصی من، کارهایشان را انجام میدادم. در مورد آن مبلغ اطلاعی ندارم. در سال ۹۰ کسی به من گفت اگر فلانی به تو این پول را داده، پس بده، من مبلغ ۴ و ۲۰۰ (چهار و دویست) از پول را برگرداندم و کتباً هم نوشتم که کل پول را برمیگردانم.
۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان دریافتی
سال 84
در ادامه، نماینده دادستان به روزهای دستگیری طبری اشاره کرد و گفت: زمانی که او دستگیر شد اطلاعات ما در مورد اراضی کلاک (لواسان) به مرور کامل شد. آن زمان اطلاعات ما بیشتر در حوزه آقایان دانیال زاده و سرخوش بود، آقای نجفی بعد از دستگیری مشایخ از کشور فرار میکند. اطلاعات ۱۵ سال از حسابهای آقای مشایخ را بررسی کردیم. در حساب آقای مشایخ پولهایی است که در ۸۴، ۸۳ الی ۸۸ واریزیهایی از سوی آقای مشایخ به آقای طبری وجود داشته است. به آقای مشایخ گفتیم که این پولها چیست؟ که آقای مشایخ گفت من ۷ میلیارد به آقای طبری بابت ساخت و ساز دادم. در ادامه به سراغ آقای طبری رفتیم و گفتیم این پولهایی که آقای مشایخ واریز کرده بابت چیست؟ آقای طبری گفت مشایخ ۴ میلیارد بابت ساخت و ساز داده و این اولین تناقض در عدد واریزی است. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه مشایخ اعلام کرد اسناد او در ویلایش در لواسان است و ضابطان خدوم بلافاصله به ویلا میروند و اسناد به دست میآید. اولین سند دستخط آقای طبری است. این دستخط مورد تأیید خود طبری نیز قرار گرفت.
نماینده دادستان در ادامه گفت: در این دستنوشته نوشته شده که نظر به توافق فی مابین، آقای مشایخ مبلغ ۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان بابت مشارکت در ساخت و ساز در اختیار بنده قرار داده است. در این خصوص با آقای مشایخ صحبت کردهام که گفت اگر تمام زندگی و کارخانههای خود را بفروشد، شاید این میزان بشود. در تحقیقات، اسنادی پیدا کردیم و دیدیم یک مبایعه نامه به نام آقای مشایخ است و ملکی را مشایخ در کریم خان که ۳۰۰ متر است، به آقای طبری میدهد و سند رسمی به نام آقای طبری میشود. سؤال این است زمانی که کسی زمینی برای مشارکت در ساخت میآورد یا به صورت ۵۰-۵۰ شریک میشود و یا آوردهای برای آن فرد دارد؛ این چه جور مشارکت در ساخت است که همان ابتدا سند به نام او زده میشود لذا حساسیت ما بیشتر شد و ما اطلاعات را قطره چکانی جمع کردیم.
در ادامه نماینده دادستان از متهم طبری پرسید آیا با آقای نجفی مراوده دارید یا خیر؟ متهم پاسخ داد: 30 سال است با آقای نجفی آشنا هستم. نماینده دادستان ادامه داد: مشایخ به عنوان نماینده شرکت پوشینه برای آقای نجفی، به او وکالت میدهد. در این میان آقای طبری قرارداد مشاوره و کارشناسی مینویسد و توجیه میکند اگر ما به دام افتادیم، بگوییم این پولها، پولهای کارشناسی است. کدام کارشناس رسمی دادگستری ۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان دستمزد کارشناسی میگیرد؟ این در حالی است که آقای طبری در سال ۸۴ این میزان پول به حسابش آمده است. زمانی که در تحقیقاتمان جلوتر رفتیم، وکالتنامهای دستمان آمد که متوجه شدیم خواهران آقای حسن نجفی وکالتی به آقای مشایخ در مورد زمینی در لواسان که در سال ۸۳ بوده است، دادهاند که در سال ۸۴ آقای مشایخ با این وکالتنامه تمامی حقوق خود را به آقای طبری میدهد و وی نیز با این وکالتنامه ملک را به نام خود میزند. نماینده دادستان اظهارات مشایخ در مورد دریافت رشوه و اقدامات مابه ازای رشوه و پولشویی را قرائت کرد و گفت: با پیگیریهای سازمان بازرسی، طبری نگران میشود و قراردادی با مشایخ منعقد میکند و بعد از آن ملک کریم خان را به نام دانیال زاده میزنند. آقای مشایخ ۳۸ هزار سهم میخرد و وکالت آن را به طبری میدهد.
بعد از اظهارات نماینده دادستان، متهم طبری گفت: یک نفر از اعضای شهرداری را بیاورید که بگوید بنده دخالتی در کلاک داشتم. کار من ساختمانی بوده است در مورد سانای یک واحدی را مقابل شماره ۳۱۳ خریدم و بیش از ۷۰ درصد پول آن را پرداخت کردم و ۲۰ درصد دیگر ماند پس از آماده شدن سند تفکیکی.
اگر کل لواسان را بخواهم، به نام من میکند
قاضی از متهم پرسید: طبق اسناد و مدارک، شما تحت پوشش مشایخ، وجوه و اراضی دریافت کردید که طبری پاسخ داد: آیا از موقعیت شغلی خود سوء استفاده کردهام؟ آیا کجدستی کردهام؟ از کدام قاضی پیگیری کاری را مطالبه نمودهام؟ اصلاً مورد کلاک را قبول ندارم و از نجفی هیچی نگرفتهام. اگر سهام خریدهام، تاکنون چه استفادهای کردهام؟ مشایخ بدون اجازه برایم سهام خریده است. قاضی بابایی گفت: فرهاد پورتمن در اظهاراتش گفته که نجفی برای حل مشکل لواسان از طبری مساعدت میخواست. متهم طبری در ادامه گفت: آقای مشایخ با آقای نجفی میآمدند و مرا میدیدند جلسه نبود و ما مانند سه برادر بودیم. اگر من ۸۰۰ میلیارد هم بخواهم، این برادرانم میدهند و اگر کل لواسان و کارخانهاش را بخواهم، به نام من میکند. این رفاقت است. اگر شما از این دوستان ندارید، به من ارتباطی ندارد. اگر آنها نیز از من بخواهند من نیز برای آنها انجام میدهم. مشایخ و نجفی هیچ وقت کار اداری از من نخواستند.
به کسی ربطی ندارد که دریافتی من زیاد بوده
نماینده دادستان خطاب به متهم طبری گفت: دستمزد کارهایی که شما مدعی هستید در ساختمان و... انجام میدادید چقدر بوده که متهم پاسخ داد: هر چقدر باشد کار من ارزش داشت؛ به کسی ربطی ندارد که دریافتی من زیاد بوده.
وی افزود: آقای طبری گفتند که این افراد دوست داشتند تا به من پول بدهند کاملاً درست است آقای طبری محبوب دل های متهمان اقتصادی بودند.
نماینده دادستان گفت: در مورد اینکه آقای طبری میگویند در یکی از املاک را هم اصلاً باز نکردهام، آقای طبری شما ملکهای زیادی دارید که هنوز در آن را باز نکردید که این ملکها بسیار چشمنواز و لوکس هستند که توسط یک فرد سرشناس بانکی به شما داده شده است؛ شما چندین ملک در کیش و ولنجک تهران دارید که همه این املاک در حال بررسی است.
در ادامه قاضی اظهارات مشایخ را قرائت کرد و گفت: آقای مشایخ گفته نجفی ۵۰۰ هزار یورو به قاضی منصوری در ۵ نوبت پرداخت کرده است و ۸۴ میلیارد ریال نیز طی یک قرارداد شما دریافت کردهاید آیا این موارد را قبول دارید؟ متهم پاسخ داد: اصلاً این ادعاها را قبول ندارم. قاضی پرسید: چرا مبالغ را گرفتید؟ متهم پاسخ داد: کار عمرانی میکردیم، اتهامات را نمیپذیرم. نمیدانم پولی که مشایخ به من داده چقدر بوده، چون از این حرفها با هم نداشتیم. ما هر شب با هم تماس تلفنی داشتیم.
پس از پایان دفاعیات متهم طبری قاضی ختم جلسه را اعلام کرد و گفت: در جلسه بعدی دفاعیات وکیل اخذ میشود.
پرونده 16 هزار صفحهای با انبوهی از اتهامات برای طبری و 21 متهم دیگر، او را به جایگاه کشاند تا برخلاف میل خود وادار به دفاع و پاسخگویی به اتهاماتش شود. طبری در همان چند جمله ابتداییاش، خود را از همه اتهامات بری دانست و آن را افترایی بیش ندانست. او گفت: علی رغم تلاش یک ساله نتوانستند کوچکترین بهانه و دستاویزی برای اتهامزنی مرتبط با شغل و سمت من ارائه کنند؛ ۲۰ سال خدمت صادقانه به قوه قضائیه داشتهام. روشن است این پروندهسازیها و افترا زدنها که اکثر آنها رسیدگی و مختومه شده، مربوط به 10 سال یا ۱۵ سال گذشته است. تا این لحظه هیچ کدام از اتهامات را قبول ندارم و آقایانی که به عنوان متهم از آنها نام برده شده، موارد اتهامی اغلبشان ارتباطی به من ندارد. او مدعی شد: طبق مقررات قانونی مانند سایر شهروندان حق شرعی نسبت به مال خود دارم.
او با این جملات خواست که ادامه دفاعیاتش را به وکیل خود بسپرد که با سؤالات پیاپی قاضی و نماینده دادستان روبهرو شد. به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه، قاضی خطاب به طبری گفت: در ارتباط با دریافت رشوه به مبلغ ۸۴ میلیارد ریال از حسن نجفی توضیح دهید که متهم پاسخ داد: اصلاً قبول ندارم. با او قراردادی نداشتم. قراردادم با فرهاد مشایخ بود. مشایخ این پول را داد که با هم ساخت و ساز کنیم. با آقای مشایخ قراردادی را با هم منعقد کردیم و با توجه به رشته تخصصی من، کارهایشان را انجام میدادم. در مورد آن مبلغ اطلاعی ندارم. در سال ۹۰ کسی به من گفت اگر فلانی به تو این پول را داده، پس بده، من مبلغ ۴ و ۲۰۰ (چهار و دویست) از پول را برگرداندم و کتباً هم نوشتم که کل پول را برمیگردانم.
۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان دریافتی
سال 84
در ادامه، نماینده دادستان به روزهای دستگیری طبری اشاره کرد و گفت: زمانی که او دستگیر شد اطلاعات ما در مورد اراضی کلاک (لواسان) به مرور کامل شد. آن زمان اطلاعات ما بیشتر در حوزه آقایان دانیال زاده و سرخوش بود، آقای نجفی بعد از دستگیری مشایخ از کشور فرار میکند. اطلاعات ۱۵ سال از حسابهای آقای مشایخ را بررسی کردیم. در حساب آقای مشایخ پولهایی است که در ۸۴، ۸۳ الی ۸۸ واریزیهایی از سوی آقای مشایخ به آقای طبری وجود داشته است. به آقای مشایخ گفتیم که این پولها چیست؟ که آقای مشایخ گفت من ۷ میلیارد به آقای طبری بابت ساخت و ساز دادم. در ادامه به سراغ آقای طبری رفتیم و گفتیم این پولهایی که آقای مشایخ واریز کرده بابت چیست؟ آقای طبری گفت مشایخ ۴ میلیارد بابت ساخت و ساز داده و این اولین تناقض در عدد واریزی است. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه مشایخ اعلام کرد اسناد او در ویلایش در لواسان است و ضابطان خدوم بلافاصله به ویلا میروند و اسناد به دست میآید. اولین سند دستخط آقای طبری است. این دستخط مورد تأیید خود طبری نیز قرار گرفت.
نماینده دادستان در ادامه گفت: در این دستنوشته نوشته شده که نظر به توافق فی مابین، آقای مشایخ مبلغ ۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان بابت مشارکت در ساخت و ساز در اختیار بنده قرار داده است. در این خصوص با آقای مشایخ صحبت کردهام که گفت اگر تمام زندگی و کارخانههای خود را بفروشد، شاید این میزان بشود. در تحقیقات، اسنادی پیدا کردیم و دیدیم یک مبایعه نامه به نام آقای مشایخ است و ملکی را مشایخ در کریم خان که ۳۰۰ متر است، به آقای طبری میدهد و سند رسمی به نام آقای طبری میشود. سؤال این است زمانی که کسی زمینی برای مشارکت در ساخت میآورد یا به صورت ۵۰-۵۰ شریک میشود و یا آوردهای برای آن فرد دارد؛ این چه جور مشارکت در ساخت است که همان ابتدا سند به نام او زده میشود لذا حساسیت ما بیشتر شد و ما اطلاعات را قطره چکانی جمع کردیم.
در ادامه نماینده دادستان از متهم طبری پرسید آیا با آقای نجفی مراوده دارید یا خیر؟ متهم پاسخ داد: 30 سال است با آقای نجفی آشنا هستم. نماینده دادستان ادامه داد: مشایخ به عنوان نماینده شرکت پوشینه برای آقای نجفی، به او وکالت میدهد. در این میان آقای طبری قرارداد مشاوره و کارشناسی مینویسد و توجیه میکند اگر ما به دام افتادیم، بگوییم این پولها، پولهای کارشناسی است. کدام کارشناس رسمی دادگستری ۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان دستمزد کارشناسی میگیرد؟ این در حالی است که آقای طبری در سال ۸۴ این میزان پول به حسابش آمده است. زمانی که در تحقیقاتمان جلوتر رفتیم، وکالتنامهای دستمان آمد که متوجه شدیم خواهران آقای حسن نجفی وکالتی به آقای مشایخ در مورد زمینی در لواسان که در سال ۸۳ بوده است، دادهاند که در سال ۸۴ آقای مشایخ با این وکالتنامه تمامی حقوق خود را به آقای طبری میدهد و وی نیز با این وکالتنامه ملک را به نام خود میزند. نماینده دادستان اظهارات مشایخ در مورد دریافت رشوه و اقدامات مابه ازای رشوه و پولشویی را قرائت کرد و گفت: با پیگیریهای سازمان بازرسی، طبری نگران میشود و قراردادی با مشایخ منعقد میکند و بعد از آن ملک کریم خان را به نام دانیال زاده میزنند. آقای مشایخ ۳۸ هزار سهم میخرد و وکالت آن را به طبری میدهد.
بعد از اظهارات نماینده دادستان، متهم طبری گفت: یک نفر از اعضای شهرداری را بیاورید که بگوید بنده دخالتی در کلاک داشتم. کار من ساختمانی بوده است در مورد سانای یک واحدی را مقابل شماره ۳۱۳ خریدم و بیش از ۷۰ درصد پول آن را پرداخت کردم و ۲۰ درصد دیگر ماند پس از آماده شدن سند تفکیکی.
اگر کل لواسان را بخواهم، به نام من میکند
قاضی از متهم پرسید: طبق اسناد و مدارک، شما تحت پوشش مشایخ، وجوه و اراضی دریافت کردید که طبری پاسخ داد: آیا از موقعیت شغلی خود سوء استفاده کردهام؟ آیا کجدستی کردهام؟ از کدام قاضی پیگیری کاری را مطالبه نمودهام؟ اصلاً مورد کلاک را قبول ندارم و از نجفی هیچی نگرفتهام. اگر سهام خریدهام، تاکنون چه استفادهای کردهام؟ مشایخ بدون اجازه برایم سهام خریده است. قاضی بابایی گفت: فرهاد پورتمن در اظهاراتش گفته که نجفی برای حل مشکل لواسان از طبری مساعدت میخواست. متهم طبری در ادامه گفت: آقای مشایخ با آقای نجفی میآمدند و مرا میدیدند جلسه نبود و ما مانند سه برادر بودیم. اگر من ۸۰۰ میلیارد هم بخواهم، این برادرانم میدهند و اگر کل لواسان و کارخانهاش را بخواهم، به نام من میکند. این رفاقت است. اگر شما از این دوستان ندارید، به من ارتباطی ندارد. اگر آنها نیز از من بخواهند من نیز برای آنها انجام میدهم. مشایخ و نجفی هیچ وقت کار اداری از من نخواستند.
به کسی ربطی ندارد که دریافتی من زیاد بوده
نماینده دادستان خطاب به متهم طبری گفت: دستمزد کارهایی که شما مدعی هستید در ساختمان و... انجام میدادید چقدر بوده که متهم پاسخ داد: هر چقدر باشد کار من ارزش داشت؛ به کسی ربطی ندارد که دریافتی من زیاد بوده.
وی افزود: آقای طبری گفتند که این افراد دوست داشتند تا به من پول بدهند کاملاً درست است آقای طبری محبوب دل های متهمان اقتصادی بودند.
نماینده دادستان گفت: در مورد اینکه آقای طبری میگویند در یکی از املاک را هم اصلاً باز نکردهام، آقای طبری شما ملکهای زیادی دارید که هنوز در آن را باز نکردید که این ملکها بسیار چشمنواز و لوکس هستند که توسط یک فرد سرشناس بانکی به شما داده شده است؛ شما چندین ملک در کیش و ولنجک تهران دارید که همه این املاک در حال بررسی است.
در ادامه قاضی اظهارات مشایخ را قرائت کرد و گفت: آقای مشایخ گفته نجفی ۵۰۰ هزار یورو به قاضی منصوری در ۵ نوبت پرداخت کرده است و ۸۴ میلیارد ریال نیز طی یک قرارداد شما دریافت کردهاید آیا این موارد را قبول دارید؟ متهم پاسخ داد: اصلاً این ادعاها را قبول ندارم. قاضی پرسید: چرا مبالغ را گرفتید؟ متهم پاسخ داد: کار عمرانی میکردیم، اتهامات را نمیپذیرم. نمیدانم پولی که مشایخ به من داده چقدر بوده، چون از این حرفها با هم نداشتیم. ما هر شب با هم تماس تلفنی داشتیم.
پس از پایان دفاعیات متهم طبری قاضی ختم جلسه را اعلام کرد و گفت: در جلسه بعدی دفاعیات وکیل اخذ میشود.
آیا مدارس غیرانتفاعی و آموزشگاه ها در آینده ای نزدیک دوباره سرپا خواهند شد؟
والدین بلاتکلیف مدارس سردرگم
ترانه بنییعقوب
گزارش نویس
از آنهایی هستید که چند ماهی است حضور در هیچ کلاس واقعی را تجربه نکردهاید؟ شاید هم از دستهای باشید که فرزندتان مدتی است از آموزش آنلاین استفاده میکند آن هم در یک آموزشگاه یا مدرسه غیرانتفاعی. بعد دائم از خودتان میپرسید این همه هزینهای که کردم چه شد. ما که پا به پای فرزندمان درس خواندیم سختی نگهداریش را در خانه تحمل کردیم. پس چرا پول اضافه هم بدهیم؟ شاید هم هنگام پرداخت شهریه به مشکل جدی برخوردید؟ خودتان بیکار بودید و پرداخت شهریه هم طبعاً برای تان دشوار بوده؛ یا شاید از خودتان میپرسید چرا باید این همه برای آموزش مجازی هزینه کنید؟ احتمالاً الان در یک وضعیت بلاتکلیف به سر میبرید و نمیدانید برای سال آینده چه تصمیمی بگیرید.
این داستان را از هر سو نگاه کنیم دوسر اصلی دارد که انگار هر دو طرف حرفهای قابل توجهی برای گفتن دارند. والدین و گردانندگان مدارس غیر دولتی. هردو هم چشم امیدشان به بازگشایی دوباره و عادی شدن شرایط است. دورهای که دیگر مجبور نباشند همه چیز را به قاب مانیتور محدود کنند و دوباره آموزش واقعی رونق بگیرد.
ما بلاتکلیفیم
مرضیه مادر دو فرزند است تا از او میخواهم درباره اینکه باز هم بچههایش را در مدرسه غیرانتفاعی که پارسال میرفتهاند ثبت نام میکند یا نه سر درد دلش باز میشود، انگار کلی حرف برای گفتن دارد: «راستش را بخواهی این روزها یکی از چالشهای اصلی من و همسرم همین مسأله است. بچهها امسال واقعاً از فضا و امکانات مدرسهای که کلی هزینهاش کردیم بیبهره بودند. اوایل سال که برای آلودگی هوا و مسائل دیگر مدام مدارس تعطیل شدند و بعد هم مسأله بیماری کرونا پیش آمد از الان هم که میگویند فصل پاییز و زمستان خطرناکترین روزهای سال از نظر شیوع بیماری هستند. اگر قرار است بچهها آموزش مجازی ببینند در همین مدارس دولتی بمانند که بهتر است و ماهم هزینه بیهودهای نکردهایم. از سویی دیگر بچهها مدرسه قبلیشان را دوست دارند و تمایل دارند در همان مدرسه درس بخوانند. مدرسهها هم اگر کامل بازگشایی شوند غیرانتفاعیها فاصله اجتماعی را بیشتر رعایت میکنند و تراکم دانش آموز کمتری دارند حالا ببینید که چقدر تصمیم گیری برایمان سخت شده ما کاملاً بلاتکلیفیم.»
زهرا مادر مبینا هم حرفهای مشابهی دارد. فرزندش کلاس اولی میشود و حالا زهرا واقعاً در تصمیمگیری مانده: «راستش یک ابهام بزرگ درباره ثبت نام در مدرسه غیر دولتی و غیر انتفاعی دارم. کاش کسی بود که درست و حسابی آدم را راهنمایی میکرد. اگر هزینه را همین جوری بخواهیم بدهیم و سر آخر بچهها چند ماه هم سرکلاس نروند چه بهتر که مدرسه دولتی درس بخوانند. درباره کلاس های آموزشی دخترم هم همین مسأله اتفاق افتاد و همه هزینههایی که داده بودیم از دست رفت. واقعاً کلاس های آنلاین کیفیت کلاس های غیر مجازی را ندارد.»
درگیری والدین و شهریههای هنگفت
اردشیر پدر ارشیا هم که پسرش امسال کلاس دومی میشود فکرهای متفاوتی دارد: «این مدت خیلی سخت گذشت. دائم باید به بچه میگفتیم بنشین پای برنامه. بچه کلاس اولی که بلد نیست از موبایل و فضای مجازی استفاده کند. در حالت عادی بچه من دست کم شش هفت ساعت در مدرسه بود و بار آموزشش گردن مدرسه. حالا همه اینها افتاده گردن ما به علاوه یک هزینه هنگفت. دائم فکر میکنم پسرم را از مدرسه خارج کنم و برایش معلم خصوصی بگیرم تا از آموزش رودررو باز نماند از آن طرف نمیدانم مدرسه دولتی قبول میکند در این شرایط از پسرم امتحان بگیرد؟ راستش را بخواهید موقعیت متناقضی داریم و از سمتی مدیر مدرسه غیر دولتی که پسرم را در آن ثبت نام کردهام از دوستان نزدیکم است و میدانم در این شرایط از دست دادن دانشآموز برای آنها هم سخت است اما این مشکل را خیلیها دارند.»
مؤسسان مدارس غیر دولتی و والدین بازندگان اصلی
مدرسه غیر انتفاعی برخلاف اغلب مدرسههای غیر دولتی که دیدهام حیاط خیلی بزرگی دارد با امکانات آموزشی مناسب. کلاسها بزرگ و دل بازند و پر از رنگ. یک محیط مناسب برای درس خواندن. سال اول تأسیس مدرسه است. نازنین بیگی مؤسس مدرسه همان طور که فضای آموزشی مدرسهاش را نشانم میدهد از شرایطی که مدارس غیرانتفاعی این روزها با آن دست به گریبانند میگوید: «مدارس غیر دولتی این روزها همه یک مشکل دارند و آن هم عدم تصمیم گیری مردم است. مردم نمیدانند در شرایط غیرحضوری و تعطیلی مدارس سراغ دولتیها بروند یا غیردولتیها. خانوادهها هم حق دارند و میگویند فرزندمان ممکن است سه ماه شش ماه یا بیشتر در خانه بماند چه کاری است که بخواهیم هزینه هنگفتی بابت شهریه مدرسه غیر دولتی بدهیم.
با توجه به اینکه شهریهها امسال خیلی بالا رفته و برای ابتدایی مدارس مجازند تا 9میلیون تومان هم شهریه دریافت کنند. اما با این حال، بیشترین آسیب در این فرآیند به خانوادهها و مؤسسان مدارس غیر دولتی وارد شده. به هر حال کادر اداری و معلمان با توجه به اینکه قرارداد داشتند حقوقشان را کامل دریافت میکنند و من بعید میدانم مؤسسی ریسک کند و حقوق ندهد چون حقوق ندادن تبعات حقوقی دارد. دست کم پرسنل ما از اسفند حقوقشان را دریافت کردهاند. در این شرایط مؤسسان مدارس فشار زیادی را متحمل شدهاند چراکه با خانوادههایی مواجه بودند که اصلاً رغبتی به پرداخت شهریه نداشتند و مدام میگفتند بچهها نبودند چرا باید شهریه بدهیم و نمیدانید در این شرایط اگر هم ما شهریه گرفتیم با چه سختی بود. حالا حساب کنید ما حقوق همه پرسنل و هزینه اجاره را از همین شهریهها میدهیم و درآمدهای جانبیمان هم به طور کلی در این مدت قطع شده.
الان اخذ شهریه خرداد را داریم که واقعاً کار مشکلی است. آن هم در شرایطی که کسب و کارهای خیلی از مردم تعطیل شده مثلاً یکی از اولیا به ما گفت سه ماه است حقوق نگرفتهام. به نظر می رسد، مؤسسان مدارس و والدین بازندگان اصلی بودهاند. من خودم هم تأکید میکنم با اینکه معلمانم خیلی خوب کار کردند اما والدین حق دارند چراکه حضور دانش آموز در مدرسه با خانه ماندنش واقعاً متفاوت است. خیلی از خانوادهها به ما گفتند همه فشار تمرین بر عهده خانوادهها بود. بویژه در آموزش ابتدایی که بچه نمیتواند به تنهایی از فضای مجازی و اینترنت استفاده کند. خیلی از مادرها میگفتند ما هم باید پول بدهیم هم با بچه سر و کله بزنیم.»
او از نگرانیهایش برای سال آموزشی آینده میگوید: «ما نمیدانیم سال بعد والدین برای ثبت نام بچههایشان سراغ ما میآیند یا نه؟
ما در یک بلاتکلیفی به سر میبریم آیا با نیروهایمان قرارداد ببندیم؟ قراردادها تقریباً رو به پایان است و نمیدانیم در شرایط غیرحضوری مثلاً برای مدرسهمان خدمتگزار و آشپز و معلم فوق برنامه استخدام کنیم یا نه؟ الان من کاملاً بلاتکلیفم و نیروهایم هم دائم میپرسند تکلیف ما برای سال بعد چه میشود. اگر آمار ثبتمان در مهر 99 از آنچه انتظار داریم کمتر شود با مشکل جدی روبه رو هستیم و باید با همان میزان حقوق معلمها را بدهیم حتی اگر هر کلاس دو دانش آموز هم داشته باشد من برای هفت کلاسم مجبورم هفت معلم بگذارم. آن وقت باید هزینه هنگفتی را عملاً از جیب بپردازیم که غیر ممکن است.
نکته دیگر که امسال واقعاً درگیرمان کرد نداشتن ابزارهای مناسب معلمان بود مثلاً امسال باید از همه معلمان بخواهم دست کم یک لپ تاپ یا تبلت خوب داشته باشند. اسفند ماه وقتی این اتفاق افتاد خیلی از معلمهای ما فقط یک گوشی معمولی داشتند و میپرسیدند ما چطور با این گوشی ویدئو ضبط کنیم. من خودم فکر میکنم زمان قرارداد با این معلمان از آنها بخواهم یک لپ تاپ و اینترنت مناسب تهیه کنند. همین طور ما باید بتوانیم شبکه مجازی بهتری هم ایجاد کنیم که خود این هم هزینه زیادی دارد.»
مؤسس مدرسه غیر دولتی دیگری که به قول خودش حاصل 30 سال تلاشش در آموزش و پرورش وکل اندوخته اش را این روزها در تأسیس مدرسهای تازه گذاشته، میگوید: «اگر این وضعیت ادامه پیدا کند قطعاً مدارس غیر دولتی زمین میخورند که عواقب آن فقط برای ما نیست و ضمن محروم شدن بچهها از خدمات خصوصی و مناسب معلمان، نیروهای آزاد زیادی بیکار میشوند و دانش آموزان بیشتری به سمت مدارس دولتی میروند و فاصله گذاری اجتماعی باز هم سخت تر میشود.
بلاتکلیفی شاید این روزها خیلیهایمان را درگیر کرده باشد، دور کار شدهایم و نمیدانیم چه زمانی باید به سر کار برگردیم. نمیدانیم دوباره چه زمانی یک کلاس آنلاین را تجربه میکنیم. درباره فرزندان و آموزششان هم همین احساس را داریم هرچه هست کرونا فعلاً همه ما را در یک بلاتکلیفی بزرگ گذاشته، این ویروس و آیندهاش هرچه هست تأثیرش در زندگیمان پررنگ بوده است.»
ایران آماده پذیرش گردشگران خارجی میشود
گروه ایران زمین/ معاون گردشگری از رایزنی با ستاد ملی مدیریت کرونا برای تعیین شرایط پذیرش گردشگران خارجی خبر داد و گفت: ایران دستکم تا یک ماه دیگر آماده پذیرش گردشگران بینالمللی است.
ولی تیموری در متنی که در صفحه شخصیاش در اینستاگرام منتشر کرده، از مذاکره با نمایندگیها و رایزنهای فرهنگی ایران در خارج از کشور برای همکاری و همراهی مجدانه در فرآیند اعتمادسازی و رونق دوباره گردشگری ورودی خبر داده است.
او با اشاره به تجربهای که ایران در دو هفته اخیر در سفرهای داخلی با وجود کرونا داشته است، نوشته که «در سطح داخلی پس از پیگیریهای مصرانه، در نهایت توانستیم ستاد ملی مدیریت کرونا را به ضرورت تغییر رویکرد کلی در مقابله با ویروس کرونا متقاعد کنیم و بالاخره دو هفته پیش پیشنهاد وزارت میراث فرهنگی و گردشگری مبنی بر ضرورت توجه توأمان به «سلامت و معیشت مردم» به تصویب رسید.
اکنون با تدوین پروتکل بهداشتی «سفر + سلامت» گردشگری داخلی جان تازهای گرفته و تمام اجزا و حلقههای زنجیره بزرگ گردشگری با رعایت موازین بهداشتی و اصول فاصلهگذاری اجتماعی پس از چند ماه تعطیلی مطلق فعال شدهاند؛ به نحوی که در دو هفته گذشته نزدیک به چهار میلیون و ۲۰۰ هزار نفر شب اقامت در کشور ثبت شد.
با تکمیل چرخه خدماترسانی گردشگری داخلی مصمم هستیم با همت همیشگی و مساعدتهای دلسوزانه، رایزنیهای لازم با ستاد ملی مدیریت کرونا را برای بازگشایی تدریجی مرزهای بینالمللی کشور به روی گردشگران بینالمللی با درنظر گرفتن ملاحظات بهداشتی و شرایط هر یک از کشورها آغاز کنیم؛ به طور حتم این فرآیند حداقل یک ماه طول میکشد. با این حال میدانید ورود دوباره گردشگران خارجی به کشور امری نیست که با اعلام باز شدن مرزهای کشور یکباره اتفاق افتد، لازم است مذاکرات و رایزنیها و اقدامات اعتمادساز گستردهای از هماکنون در دستور کار قرار گیرد.»
ولی تیموری در متنی که در صفحه شخصیاش در اینستاگرام منتشر کرده، از مذاکره با نمایندگیها و رایزنهای فرهنگی ایران در خارج از کشور برای همکاری و همراهی مجدانه در فرآیند اعتمادسازی و رونق دوباره گردشگری ورودی خبر داده است.
او با اشاره به تجربهای که ایران در دو هفته اخیر در سفرهای داخلی با وجود کرونا داشته است، نوشته که «در سطح داخلی پس از پیگیریهای مصرانه، در نهایت توانستیم ستاد ملی مدیریت کرونا را به ضرورت تغییر رویکرد کلی در مقابله با ویروس کرونا متقاعد کنیم و بالاخره دو هفته پیش پیشنهاد وزارت میراث فرهنگی و گردشگری مبنی بر ضرورت توجه توأمان به «سلامت و معیشت مردم» به تصویب رسید.
اکنون با تدوین پروتکل بهداشتی «سفر + سلامت» گردشگری داخلی جان تازهای گرفته و تمام اجزا و حلقههای زنجیره بزرگ گردشگری با رعایت موازین بهداشتی و اصول فاصلهگذاری اجتماعی پس از چند ماه تعطیلی مطلق فعال شدهاند؛ به نحوی که در دو هفته گذشته نزدیک به چهار میلیون و ۲۰۰ هزار نفر شب اقامت در کشور ثبت شد.
با تکمیل چرخه خدماترسانی گردشگری داخلی مصمم هستیم با همت همیشگی و مساعدتهای دلسوزانه، رایزنیهای لازم با ستاد ملی مدیریت کرونا را برای بازگشایی تدریجی مرزهای بینالمللی کشور به روی گردشگران بینالمللی با درنظر گرفتن ملاحظات بهداشتی و شرایط هر یک از کشورها آغاز کنیم؛ به طور حتم این فرآیند حداقل یک ماه طول میکشد. با این حال میدانید ورود دوباره گردشگران خارجی به کشور امری نیست که با اعلام باز شدن مرزهای کشور یکباره اتفاق افتد، لازم است مذاکرات و رایزنیها و اقدامات اعتمادساز گستردهای از هماکنون در دستور کار قرار گیرد.»
فرماندار ویژه آبادان در گفتوگو با «ایران» خبر داد
آغاز فعالیت پلیس کرونا در آبادان
زهره افشار
خبرنگار
با تشکیل کمیتهای در آبادان برای الزام مبتلایان به رعایت قرنطینه، پلیس کرونا در آبادان بهطور رسمی فعالیت خود را آغاز کرد.
این کمیته از این پس همه کسانی را که به بیماری کرونا مبتلا میشوند به دقت زیر نظر میگیرد تا به بهبودی کامل برسند. «سیدزینالدین موسوی»، فرماندار ویژه آبادان به «ایران» میگوید: درواقع این کمیته تا بهبودی کامل مبتلایان بیماری کرونا گام به گام در کنار آنها خواهد بود و ضمن کنترل و رسیدگی به وضعیت معیشتی آنها از تردد آنها در سطح شهر جلوگیری خواهد کرد. به گفته وی، در بسیاری از موارد افراد بهدلیل اینکه نمیخواهند زندگیشان لنگ بماند با وجود داشتن این بیماری به سر کار میروند و در سطح شهر تردد میکنند. وی خاطرنشان میکند: این کمیته و پرسنل مرتبط با آن «پلیس کرونا» نام گرفته و از همه ظرفیتهای قانونی و اجرایی حاکمیتی شهرستان آبادان برای جلوگیری از آمارهای انفجاری کرونا استفاده میکند. تا پیش از این اجرای دستورالعملها در سطح شهر بدون اجبار و تنها متکی به همکاری مردم بوده اما از این به بعد با شروع به کار پلیس کرونا همه ملزم و مجبور به اجرای دستورالعملهای شانزده گانه کمیته کرونا هستند. این کمیته به ریاست فرماندار آبادان و با ترکیب فرمانده نیروی انتظامی، فرمانده نیروی مقاومت بسیج، رئیس تعزیرات حکومتی، دانشگاه علوم پزشکی، شهردار امام جمعه، ریاست صدا و سیمای شهرستان، رئیس اتاق اصناف، رئیس اداره صمت و دیگر نهادهای اجرایی و نظارتی است . موسوی تأکید میکند: این کمیته سه واحد شناسایی، اجرایی و پشتیبانی را در زیرمجموعه خود دارد. واحد شناسایی به ریاست دانشگاه علوم پزشکی وظیفه شناسایی افراد آلوده را دارد. واحد اجرایی با بازوی اجرایی نیروی انتظامی وظیفه نظارت و کنترل بر قرنطینه خانگی، به سر بردن در نقاهتگاه و بستری افراد مبتلا تا مرحله صدور گواهینامه سلامت را دارد. در واقع این واحد از صفر تا صد بر امر تردد، خانه نشینی و راستی آزمایی مبتلایان نظارت دارد. وی خاطرنشان کرد: کمیته پشتیبانی نیز با دبیری امام جمعه وظیفه تأمین نیازمندیهای افراد محتاج از قبیل بستههای غذایی، دارویی و بستههای بهداشتی را برعهده دارد. این واحد در طول بستری و قرنطینه بستههای غذایی افراد مبتلا را تأمین و تحویل خواهند داد. افراد مبتلا نیز مکلف هستند به محض دریافت نتیجه مثبت آزمایش کرونا تا رسیدن به سلامتی کامل، فرآیند لازم را زیر نظر این کمیته طی کنند. عدم رعایت دستورالعمل شهرستانی کرونا از سوی بیماران آبادانی تعقیب قضایی را بهدنبال دارد و متخلف مطابق قوانین و مقررات مجازات میشود. فرماندار آبادان در پایان با اشاره به انجام 500 تست روزانه کرونا در این شهرستان از مردم خواست حتماً در اماکن عمومی ماسک بزنند و بدانند که کرونا همچنان در کمین مردم است.
خبرنگار
با تشکیل کمیتهای در آبادان برای الزام مبتلایان به رعایت قرنطینه، پلیس کرونا در آبادان بهطور رسمی فعالیت خود را آغاز کرد.
این کمیته از این پس همه کسانی را که به بیماری کرونا مبتلا میشوند به دقت زیر نظر میگیرد تا به بهبودی کامل برسند. «سیدزینالدین موسوی»، فرماندار ویژه آبادان به «ایران» میگوید: درواقع این کمیته تا بهبودی کامل مبتلایان بیماری کرونا گام به گام در کنار آنها خواهد بود و ضمن کنترل و رسیدگی به وضعیت معیشتی آنها از تردد آنها در سطح شهر جلوگیری خواهد کرد. به گفته وی، در بسیاری از موارد افراد بهدلیل اینکه نمیخواهند زندگیشان لنگ بماند با وجود داشتن این بیماری به سر کار میروند و در سطح شهر تردد میکنند. وی خاطرنشان میکند: این کمیته و پرسنل مرتبط با آن «پلیس کرونا» نام گرفته و از همه ظرفیتهای قانونی و اجرایی حاکمیتی شهرستان آبادان برای جلوگیری از آمارهای انفجاری کرونا استفاده میکند. تا پیش از این اجرای دستورالعملها در سطح شهر بدون اجبار و تنها متکی به همکاری مردم بوده اما از این به بعد با شروع به کار پلیس کرونا همه ملزم و مجبور به اجرای دستورالعملهای شانزده گانه کمیته کرونا هستند. این کمیته به ریاست فرماندار آبادان و با ترکیب فرمانده نیروی انتظامی، فرمانده نیروی مقاومت بسیج، رئیس تعزیرات حکومتی، دانشگاه علوم پزشکی، شهردار امام جمعه، ریاست صدا و سیمای شهرستان، رئیس اتاق اصناف، رئیس اداره صمت و دیگر نهادهای اجرایی و نظارتی است . موسوی تأکید میکند: این کمیته سه واحد شناسایی، اجرایی و پشتیبانی را در زیرمجموعه خود دارد. واحد شناسایی به ریاست دانشگاه علوم پزشکی وظیفه شناسایی افراد آلوده را دارد. واحد اجرایی با بازوی اجرایی نیروی انتظامی وظیفه نظارت و کنترل بر قرنطینه خانگی، به سر بردن در نقاهتگاه و بستری افراد مبتلا تا مرحله صدور گواهینامه سلامت را دارد. در واقع این واحد از صفر تا صد بر امر تردد، خانه نشینی و راستی آزمایی مبتلایان نظارت دارد. وی خاطرنشان کرد: کمیته پشتیبانی نیز با دبیری امام جمعه وظیفه تأمین نیازمندیهای افراد محتاج از قبیل بستههای غذایی، دارویی و بستههای بهداشتی را برعهده دارد. این واحد در طول بستری و قرنطینه بستههای غذایی افراد مبتلا را تأمین و تحویل خواهند داد. افراد مبتلا نیز مکلف هستند به محض دریافت نتیجه مثبت آزمایش کرونا تا رسیدن به سلامتی کامل، فرآیند لازم را زیر نظر این کمیته طی کنند. عدم رعایت دستورالعمل شهرستانی کرونا از سوی بیماران آبادانی تعقیب قضایی را بهدنبال دارد و متخلف مطابق قوانین و مقررات مجازات میشود. فرماندار آبادان در پایان با اشاره به انجام 500 تست روزانه کرونا در این شهرستان از مردم خواست حتماً در اماکن عمومی ماسک بزنند و بدانند که کرونا همچنان در کمین مردم است.
زبان و منطق نقد
سخنان روز گذشته آقای روحانی درباره نقد دولت واجد نکات مهمی است. آنجا که گفتند: «از دولت با زبان روان انتقاد شود. اما همه شرایط ما را هم در نظر بگیرند. هر دولتی در دنیا در این شرایط به زانو درمیآمد.» توصیه به این گزاره دو وجه متمایز از یکدیگر ولی در واقع مرتبط با هم دارد. یکی زبان و ادبیات نقد و دیگری محتوای آن است. واقعیت این است هر کس که پدیدهای را نقد میکند اگر در ضمیر خودش به آن نقد معتقد باشد و آن را واجد استحکام بداند، نیازی ندارد که از زبان پرخاشگر و اتهامزن استفاده کند. هیچکس تا به حال ندیده که آموزگار ریاضی یا فیزیک یا شیمی برای پذیرش آموزشهایش از جانب دانشآموز، نیازمند زبان پرخاشگرانه و مبتنی بر زور و تهدید باشد.
زیرا این درسها از منطق ریاضی و عام برخوردارند و کسی سر این کلاسها درباره قواعد آموزشهای آن درگیری لفظی پیدا نمیکند. در مقابل آموزش تاریخ ممکن است با تنش و عصبانیت و تهدید همراه باشد. اینکه فلان آقا در کودتای 28 مرداد یا انقلاب مشروطه چه نقشی داشته میتواند به گونهای مطرح شود که محل مجادله باشد و هیچ کس به تفاهم نرسد و در نهایت نیز با افزایش تنش و اختلاف تمام شود. نقدی که همراه با آمار و منطق صحیح و قابل قبول است، لزوماً با ادبیاتی روان و پسندیده و حتی محترمانه و به دور از عصبانیت مطرح میشود. چنین نقدی را میتوان سازنده دانست که هم به طرف نقد و در اینجا دولت احترام میگذارد و از آن مهمتر برای مخاطبان و مردم احترام قائل است که قدرت خود را برای پذیرش نه در بلند کردن صدا و آوردن کلمات تند و توهینآمیز، بلکه براساس منطق عام و علمی استوار میکند. پس هرگاه دیدیم که کسی دولت یا هر پدیده دیگری را با عصبانیت و همراه با ناسزاگویی و اتهامزنی نقد کرده است، ایمان بیاوریم که او از نظر منطقی ضعیف است که سعی کرده با تند کردن ادبیات خود، نقد به منطقش را جا بیندازد.
وجه دوم این سخنان مهمتر است. نقد چیست؟ نقد عیبجویی و نق زدن و حتی بیان ضعفها و کاستیها نیست. نقد نوعی داوری کردن است. اگر تیم فوتبال ایران جلوی اسپانیا بازی کند و با یک گل هم بازی را ببازد باز هم همه خوشحال هستند، هر چند که باخته است. ولی اگر این تیم جلوی تیم نپال با یک گل هم برنده شود، همه آن را نقد کرده و نتیجهای نامطلوب تلقی خواهند کرد. چرا یک باخت را موفقیت ولی یک پیروزی را عدم موفقیت میدانیم؟ چون به طور طبیعی به مقایسه ظرفیتها میپردازیم. به عبارت دیگر به مقایسه دادهها و خروجیها و انتظارات میپردازیم. ظرفیت فوتبال ما چنان نیست که بر اسپانیا پیروز شود از اینرو شکست یک بر صفر را مطلوب و موفقیت میدانیم. ولی برد از نپال را چنین تلقی نمیکنیم. در خصوص نقد دولت و اقدامات آن نیز همین قاعده برقرار است.
اکنون همه میدانیم که وضع و مشکلات کشور چگونه است. شاید نیازی به توصیف آن نباشد. و هر گونه بیان توصیفی تکراری جلوه کند. ولی پرسش اصلی این است که آیا با توجه به دادهها و مؤلفههای در اختیار دولت این حد از وضع که حتی میتواند نامطلوب تلقی شود، عملکرد مناسب و قابل قبولی هست یا خیر؟ ورودی امکانات و منابع و اختیارات و اندازه حوزه عمل دولت چقدر بوده؟ و اکنون خروجی آن چگونه است؟ آیا این دو با یکدیگر مقایسه میشوند؟ البته در هر حال انتظارات عمومی بسیار بیشتر است و حق هم دارند، ولی در هر صورت نقد باید راهگشا و متوازن باشد. فراموش نکنیم که عمر مدیران دائمی نیست و در مقاطع گوناگون عوض میشوند. منتقد امروزی دیری نخواهد پایید که به جای مدیر مینشیند و مدیر در کسوت منتقد قرار خواهد گرفت. بنابراین طوری نقد کنیم که اگر فردا خودمان در موضع نقد شدن قرار گرفتیم انتظار داشته باشیم که همانگونه ما را نقد کنند که ما دیگران را نقد کردیم. اگر فقط همین یک نکته را رعایت کنیم شاید بسیاری از مشکلات انتقاد کردن در کشور حل خواهد شد.
بدون تردید دولت و اصولاً هر پدیده اجتماعی و انسانی دیگر واجد نقاط ضعف است از اینرو نیازمند نقد دیگران و گفتن مشکلات است. نقد برای هر دولتی یک نعمت است و باید از آن استقبال کند. این قاعده برای دولت کنونی نیز صدق میکند، فقط منتقدین هستند که باید نکات انتقادی را با زبانی آرام و با منطقی قوی برجسته کنند تا دولت نیز آنها را اصلاح نماید و مردم نیز از آن بهرهمند گردند.
3 توصیه به سیاستگذاران خودرویی
آلبرت بغزیان
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
از 4 خــــــــردادمـــــــاه ثبتنام برای فروش فوقالعاده 25 هزار خودرو آغاز شد تا بازار بواسطه چنین اقدام و تصمیمی به آرامش و فاصله قیمت کارخانه و بازار به حداقل برسد، ولی به طور قطع فروش فوقالعاده 25 هزار خودرو در شرایط کنونی کشور و افزایش تقاضای کاذب خودرو، نمیتواند اثرگذاری که مد نظر سیاستگذاران است را محقق کند و به طور کلی یک بازار که با افزایش کاذب مواجه شده با فروش محدود خودرو قابل تنظیم نیست. در روزهای اولیه قرعه کشی برای خودروها شاهد کاهش قیمت خودرو بودیم که این امر قابل پیشبینی بود اما با گذشت زمان آثار مثبت این طرح در بازار کمرنگ شد و دوباره دلالان و واسطهها وارد بازار خودرو شدند.
مشکل اصلی در بازار خودرو این است که تقاضا برای سرمایهگذاری و استفاده از فاصله قیمتی کارخانه تا بازار زیاد است، بههمین دلیل شاهد این هستیم که تقاضای واقعی در بازار گم شده است، لذا افرادی که بهدنبال خرید خودرو هستند، در حقیقت حضور در بازار و خرید و فروش خودرو را یک فرصت تلقی میکنند.از اینرو هر میزان خودرو در قالب طرح پیشفروش و فروش فوقالعاده عرضه شود باز هم نمیتوان نسبت به کنترل بازار خودرو اقدام کرد مگر آنکه رفتارهای نظارتی و سختگیرانه را افزایش داد و در کنار آن به فکر افزایش تولید خودرو بود.
اگر سیاستگذاران بهجای تعریف طرحهای فروش خودرو پیگیر حل مشکلات صنعت خودرو و قطعهسازی باشند، مشکلات بازار و نوسان قیمت حل خواهد شد. اگر ما میگوییم خودروی ملی داریم چرا اکنون با کمبود قطعه و مواد اولیه مواجه شدیم؟ چرا در بازار قطعاتی چون کامپیوتر خودرو و ایربگ وجود دارد اما در شرکتهای خودروسازی نیست؟
برای اینکه دست واسطهها از بازار خودرو کوتاه شود و آنها نتوانند نقشآفرین بازار باشند، طرح فروش فوقالعاده خودرو آغاز شد. برای اینکه خودرو به دست متقاضیان واقعی برسد وزارت صمت محدودیتهای متعددی تعریف کرد تا صف خرید خودرو کاهش پیدا کند.
طرح فروش فوقالعاده خودرو باعث یک اتفاق شد و آن برقراری عدالت بود. برای خودروساز تفاوتی وجود ندارد که خودرو را به چه کسی بفروشد چرا که خودروساز یک بنگاه تولیدی و اقتصادی است ولی در این طرح سعی شد که واسطهها کنار گذاشته شوند تا آنها با ثبتنام دوباره پول روی پول خود نگذارند و حتی اگر قرار است مشتری واقعی این خودرو را به دلالان و واسطهها در قالب قولنامه بفروشد، سود ببرد.
متأسفانه شاهد این هستیم که حواله برخی از منتخبین در قرعه کشی وارد بازار شده است و عدهای از سوداگران مجدداً در حال قدرتگیری در بازار هستند. با وجود چنین شرایطی چند توصیه به سیاستگذاران دارم تا جلوی سودجویی و جلوگیری از فعال شدن دلالان را بگیریم.
اولین نکته این است که اجازه فروش خودرو به منتخبین فروش فوقالعاده خودرو تا مدت طولانی داده نشود و بهطور قطع زمان یکسال و حتی دوسال کارساز نیست و نمیتواند از واسطهگری در بازار خودرو بکاهد. اگر ثبتنامکنندگان این مرحله و حتی ثبتنامکنندگان در دورههای بعدی به این اطمینان برسند که تحت هیچ شرایطی امکان فروش خودرو را ندارند در صورت نیاز اقدام به خرید خودرو میکنند.
دومین موضوع این است که دولت به صراحت اعلام کند که فروش خودرو در قالب قولنامه در بنگاهها و مشاوران املاک غیرقانونی است و اگر با موردی برخورد کنند، پیگیری قضایی دارد. اگر قرار باشد خودرو بهصورت قولنامهای دست به دست فروخته شود ضمن فساد، مشکلات متعددی هم در بازار خودرو ایجاد میکند، لذا قبل از ایجاد بحران باید جلوی آن گرفته شود.
سومین نکته که بایستی مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد این است که هر فرد منتخبی که میخواست خودروی خود را تحویل بگیرد، به هیچ عنوان نمیتواند وکیل خود را بفرستد و فرد منتخب (انتخاب شده در قرعهکشی) باید برای تحویل خودرو حضور پیدا کند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
از 4 خــــــــردادمـــــــاه ثبتنام برای فروش فوقالعاده 25 هزار خودرو آغاز شد تا بازار بواسطه چنین اقدام و تصمیمی به آرامش و فاصله قیمت کارخانه و بازار به حداقل برسد، ولی به طور قطع فروش فوقالعاده 25 هزار خودرو در شرایط کنونی کشور و افزایش تقاضای کاذب خودرو، نمیتواند اثرگذاری که مد نظر سیاستگذاران است را محقق کند و به طور کلی یک بازار که با افزایش کاذب مواجه شده با فروش محدود خودرو قابل تنظیم نیست. در روزهای اولیه قرعه کشی برای خودروها شاهد کاهش قیمت خودرو بودیم که این امر قابل پیشبینی بود اما با گذشت زمان آثار مثبت این طرح در بازار کمرنگ شد و دوباره دلالان و واسطهها وارد بازار خودرو شدند.
مشکل اصلی در بازار خودرو این است که تقاضا برای سرمایهگذاری و استفاده از فاصله قیمتی کارخانه تا بازار زیاد است، بههمین دلیل شاهد این هستیم که تقاضای واقعی در بازار گم شده است، لذا افرادی که بهدنبال خرید خودرو هستند، در حقیقت حضور در بازار و خرید و فروش خودرو را یک فرصت تلقی میکنند.از اینرو هر میزان خودرو در قالب طرح پیشفروش و فروش فوقالعاده عرضه شود باز هم نمیتوان نسبت به کنترل بازار خودرو اقدام کرد مگر آنکه رفتارهای نظارتی و سختگیرانه را افزایش داد و در کنار آن به فکر افزایش تولید خودرو بود.
اگر سیاستگذاران بهجای تعریف طرحهای فروش خودرو پیگیر حل مشکلات صنعت خودرو و قطعهسازی باشند، مشکلات بازار و نوسان قیمت حل خواهد شد. اگر ما میگوییم خودروی ملی داریم چرا اکنون با کمبود قطعه و مواد اولیه مواجه شدیم؟ چرا در بازار قطعاتی چون کامپیوتر خودرو و ایربگ وجود دارد اما در شرکتهای خودروسازی نیست؟
برای اینکه دست واسطهها از بازار خودرو کوتاه شود و آنها نتوانند نقشآفرین بازار باشند، طرح فروش فوقالعاده خودرو آغاز شد. برای اینکه خودرو به دست متقاضیان واقعی برسد وزارت صمت محدودیتهای متعددی تعریف کرد تا صف خرید خودرو کاهش پیدا کند.
طرح فروش فوقالعاده خودرو باعث یک اتفاق شد و آن برقراری عدالت بود. برای خودروساز تفاوتی وجود ندارد که خودرو را به چه کسی بفروشد چرا که خودروساز یک بنگاه تولیدی و اقتصادی است ولی در این طرح سعی شد که واسطهها کنار گذاشته شوند تا آنها با ثبتنام دوباره پول روی پول خود نگذارند و حتی اگر قرار است مشتری واقعی این خودرو را به دلالان و واسطهها در قالب قولنامه بفروشد، سود ببرد.
متأسفانه شاهد این هستیم که حواله برخی از منتخبین در قرعه کشی وارد بازار شده است و عدهای از سوداگران مجدداً در حال قدرتگیری در بازار هستند. با وجود چنین شرایطی چند توصیه به سیاستگذاران دارم تا جلوی سودجویی و جلوگیری از فعال شدن دلالان را بگیریم.
اولین نکته این است که اجازه فروش خودرو به منتخبین فروش فوقالعاده خودرو تا مدت طولانی داده نشود و بهطور قطع زمان یکسال و حتی دوسال کارساز نیست و نمیتواند از واسطهگری در بازار خودرو بکاهد. اگر ثبتنامکنندگان این مرحله و حتی ثبتنامکنندگان در دورههای بعدی به این اطمینان برسند که تحت هیچ شرایطی امکان فروش خودرو را ندارند در صورت نیاز اقدام به خرید خودرو میکنند.
دومین موضوع این است که دولت به صراحت اعلام کند که فروش خودرو در قالب قولنامه در بنگاهها و مشاوران املاک غیرقانونی است و اگر با موردی برخورد کنند، پیگیری قضایی دارد. اگر قرار باشد خودرو بهصورت قولنامهای دست به دست فروخته شود ضمن فساد، مشکلات متعددی هم در بازار خودرو ایجاد میکند، لذا قبل از ایجاد بحران باید جلوی آن گرفته شود.
سومین نکته که بایستی مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد این است که هر فرد منتخبی که میخواست خودروی خود را تحویل بگیرد، به هیچ عنوان نمیتواند وکیل خود را بفرستد و فرد منتخب (انتخاب شده در قرعهکشی) باید برای تحویل خودرو حضور پیدا کند.
کار کودکان استمراردهنده چرخه فقر
فرشید یزدانی
فعال حقوق کودک
دوران کودکی، شادترین و آزادتـــــریــــن دوران رشـــد انسان است، حداقل باید باشد. با تشخیصیابی مفهوم کودکی در دوران مدرن، دیگر کودک بهعنوان ابژهای برای بزرگسالان و عاملی برای حمایت از بزرگسالان نیست، بلکه خود دارای نقش میشود و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری دارد. کودکی بدان واسطه که بنیانهای زندگی بزرگسالی را نیز شکل میدهد مهم است. هر چه دوران کودکی غنای بیشتری از لحاظ آسایش روح و روان و جسم داشته باشد دوران بزرگسالی نیز شادمانهتر خواهد بود اما انسانی که در رنج و سختی و با خشونت بزرگ میشود هم کودکی خود را از دست میدهد و هم بزرگسالی. کار کودکان وجهی از این خشونت است.
خشونتی که نه حاصل مواجهه یک فرد (پدر، مادر یا کارفرما است) با کودک است که حاصل ساختاری است که آن را ایجاد و استمرار میدهد. در واقع کار کودکان نوعی خشونت ساختاری است که به کودکانمان تحمیل میشود. این خشونت از سازوکار نابرابری ساختار نظام اقتصادی و اجتماعی ناشی میشود.
این نوع خشونت ذاتاً مستمر است و دارای عمقی بس فراتر از خشونتهای فردی است. بنابراین کار کودکان استمراردهنده چرخه فقر و نابرابری است و مقوله جاودانهسازی فقر است. بنابراین حذف کار کودکان نیاز به رویکردی بنیادینتر از حمایتهای کوتاه مدت دارد. گرچه نمیتوان نقش مثبت این حمایتها را نادیده گرفت اما تدوین برنامه و اجرای اقدامات سیاستی در این زمینه مؤثرترین روش در قالب سازوکار مستقر است. برخی بر آنند که حذف کار کودکان، شدنی نیست. پاسخ این است که اگر نخواهیم اقدامی بکنیم، بلی همینطور است. کافی است سیاستگذاران و برنامهریزان ما در این عرصه آن را در کانون توجه خود قرار دهند و برنامهای درخور برای آن تدوین کنند. برنامهای که مبتنی بر مبانی نظری مرتبط با حقوق کودکان و نهاد سازمانهای مدنی باشد، میتواند به حل این مسأله یاریرسان باشد.
در روزهای اخیر و پس از قریب به 12 سال رفت و برگشت لایحه حمایت از اطفال و نوجوانان، بین دولت و مجلس بالاخره از تصویب نهایی گذشت و به قانون تبدیل شد. اینکه تصویب این لایحه این همه سال طول کشید، گرچه نشان از میزان توجه توسط سیاستگذاران در حوزه کودکان است، اما جنبه مثبتی نیز دارد و آن پیگیری و توان اثرگذاری نهادهای مدنی نیز میباشد؛ وجهی که با توجه به پتانسیلهای موجود در این قانون میتواند به کاهش و حذف کار کودکان کمک کند. نهادهای مدنی لازم است با حضور پررنگتر خود در فرآیند تدوین آییننامههای مربوط به این قانون، همچنین اطلاعرسانی مبتنی بر تحلیلهای اجتماعی و حقوق کودکی از این قانون، زمینههای اقدامات بنیادیتر در حوزه کودکان و بخصوص حذف کار کودکان را ایجاد کنند.
فعال حقوق کودک
دوران کودکی، شادترین و آزادتـــــریــــن دوران رشـــد انسان است، حداقل باید باشد. با تشخیصیابی مفهوم کودکی در دوران مدرن، دیگر کودک بهعنوان ابژهای برای بزرگسالان و عاملی برای حمایت از بزرگسالان نیست، بلکه خود دارای نقش میشود و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری دارد. کودکی بدان واسطه که بنیانهای زندگی بزرگسالی را نیز شکل میدهد مهم است. هر چه دوران کودکی غنای بیشتری از لحاظ آسایش روح و روان و جسم داشته باشد دوران بزرگسالی نیز شادمانهتر خواهد بود اما انسانی که در رنج و سختی و با خشونت بزرگ میشود هم کودکی خود را از دست میدهد و هم بزرگسالی. کار کودکان وجهی از این خشونت است.
خشونتی که نه حاصل مواجهه یک فرد (پدر، مادر یا کارفرما است) با کودک است که حاصل ساختاری است که آن را ایجاد و استمرار میدهد. در واقع کار کودکان نوعی خشونت ساختاری است که به کودکانمان تحمیل میشود. این خشونت از سازوکار نابرابری ساختار نظام اقتصادی و اجتماعی ناشی میشود.
این نوع خشونت ذاتاً مستمر است و دارای عمقی بس فراتر از خشونتهای فردی است. بنابراین کار کودکان استمراردهنده چرخه فقر و نابرابری است و مقوله جاودانهسازی فقر است. بنابراین حذف کار کودکان نیاز به رویکردی بنیادینتر از حمایتهای کوتاه مدت دارد. گرچه نمیتوان نقش مثبت این حمایتها را نادیده گرفت اما تدوین برنامه و اجرای اقدامات سیاستی در این زمینه مؤثرترین روش در قالب سازوکار مستقر است. برخی بر آنند که حذف کار کودکان، شدنی نیست. پاسخ این است که اگر نخواهیم اقدامی بکنیم، بلی همینطور است. کافی است سیاستگذاران و برنامهریزان ما در این عرصه آن را در کانون توجه خود قرار دهند و برنامهای درخور برای آن تدوین کنند. برنامهای که مبتنی بر مبانی نظری مرتبط با حقوق کودکان و نهاد سازمانهای مدنی باشد، میتواند به حل این مسأله یاریرسان باشد.
در روزهای اخیر و پس از قریب به 12 سال رفت و برگشت لایحه حمایت از اطفال و نوجوانان، بین دولت و مجلس بالاخره از تصویب نهایی گذشت و به قانون تبدیل شد. اینکه تصویب این لایحه این همه سال طول کشید، گرچه نشان از میزان توجه توسط سیاستگذاران در حوزه کودکان است، اما جنبه مثبتی نیز دارد و آن پیگیری و توان اثرگذاری نهادهای مدنی نیز میباشد؛ وجهی که با توجه به پتانسیلهای موجود در این قانون میتواند به کاهش و حذف کار کودکان کمک کند. نهادهای مدنی لازم است با حضور پررنگتر خود در فرآیند تدوین آییننامههای مربوط به این قانون، همچنین اطلاعرسانی مبتنی بر تحلیلهای اجتماعی و حقوق کودکی از این قانون، زمینههای اقدامات بنیادیتر در حوزه کودکان و بخصوص حذف کار کودکان را ایجاد کنند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
تمرکز وزارت خارجه توسعه صادرات است
-
دانشجویی که دفترچه کاهیاش از او جدا نشد
-
دولت کار تا 1400
-
مهار قیمتهای ناعادلانه در بازار مسکن
-
بیاحتیاطها در تله کرونا !
-
بورس تهران 250 میلیارد دلاری شد
-
تدوین طرح جامع اطفای حریق جنگلها کلید خورد
-
اتهامات را قبول ندارم 20 سال خدمت صادقانه داشتهام
-
والدین بلاتکلیف مدارس سردرگم
-
ایران آماده پذیرش گردشگران خارجی میشود
-
صفحه فرهنگی آخر هفته «ایران»
-
آغاز فعالیت پلیس کرونا در آبادان
-
زبان و منطق نقد
-
3 توصیه به سیاستگذاران خودرویی
-
کار کودکان استمراردهنده چرخه فقر
اخبارایران آنلاین